تراوشات فیزیکی :: نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

"دوباره به اون نقطه نگاه کنید. اون اینجاست، اون خونه‌ست، اون ماییم!"

تراوشات فیزیکی

جمعه, ۳ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۰۷ ق.ظ

I. توی نمازخونه نشستم؛ دیروقته و چشم‌هام داره از خواب بسته میشه. پاراگراف کتاب رو برای بار چندم میخونم. برای بار چندم چشمام رو می‌بندم و یه طناب بی‌نهایت دراز رو توی ذهنم تصور می‌کنم. سر طناب رو بالا و پایین می‌برم تا یه تپِ موج توی طناب ایجاد بشه. سرعت انتشار موج رو توی ذهنم کاهش میدم و سعی میکنم تا بفهمم چه اتفاقی داره میفته. یک ذره‌ی خیلی کوچیک از طناب رو انتخاب می‌کنم و تمامِ نیروهایی که بهش وارد میشه رو تصور می‌کنم؛ اما باز هم ذهنم آروم نمی‌گیره. یک جای کار درست نیست و من نمیدونم کجا. می‌تونم معادله‌ی مکان یک موج رو بر حسب زمان بنویسم، میتونم سوالاتش رو حل کنم، اما نمی‌تونم امواج رو واقعا «درک» کنم. راستی معنی درک کردن توی فیزیک چیه؟

وقتی کتاب رو می‌بندم چشمم میفته به عنوانِ روی جلدش: «مبانی فیزیک». می‌بینی چارلی؟ مبانی! تو که حتی نمی‌تونی یه موجِ مکانیکی ساده رو شهود کنی، چطور میخوای یه موج الکترومغناطیسی رو تصور کنی؟ یا حتی بیشتر، رفتارِ موجی دیوانه‌وار یه الکترون رو؟ چهره‌ی نیلز بور میاد جلوی چشمم. یاد یه جمله درباره‌ش میفتم: «شاید بهتر باشد که بگویم توانایی بور، در شهود و بینش نیرومند او قرار دارد تا در دانشش.» بعدش چهره‌ی استاد فیزیکم میاد جلوی چشمم و بهم جمله‌ای رو میگه که وقتی داشتم درباره‌ی قانون گاوس باهاش بحث می‌کردم بهم گفت: «خیال‌پردازی نکن بچه‌جان!». بعد دوباره یه نقل قول از اینشتین یادم میاد: «تخیل مهمتر از دانش است. علم محدود است اما تخیل دنیا را در بر می‌گیرد.». چهره‌ها و نقل قول‌ها خیلی سریع از توی ذهنم عبور می‌کنن و چشم‌هام بسته و بسته‌تر میشه و روی بالش سقوط می‌کنم.


II. توی سلف، خسته و کوفته روی صندلی نشستم و سینی غذا رو گذاشتم جلوم روی میز. «هم‌خوابگاهیِ سابق جان» میخواست توی مسابقه نجات تخم مرغ شرکت کنه. ازش پرسیدم که چه برنامه‌ای برای گرفتن امتیاز زمان داره، و بعدش یه چنگالِ گنده پر از ماکارونی چپوندم توی دهنم. گفت که «سازه رو سنگین می‌کنیم تا زودتر بیاد پایین.» بقیه‌ی ماکارونی‌های توی دهنم رو بدون جویدن قورت دادم و گفتم: «بگو که داری شوخی می‌کنی، وگرنه این چنگال رو قورت می‌دم!». پوکر فیس نگاهم کرد. گفتم: «مگه تو فیزیک1 رو پاس نکردی؟ این همه سینماتیک خوندی و هنوز نمی‌دونی که زمان سقوط اجسام مستقل از جرمشونه؟ آزمایش معروف گالیله رو فراموش کردی؟» با پوکر فیسی بیشتر نگاهم کرد: «باشه خب، چرا میزنی حالا؟» گفتم: «میزنم، چون تو وسط یه دانشگاه توی قرن بیست و یکم نشستی، و عقاید کلیسای کاتولیک قرن شونزده رو داری؛ و با وجود اینکه پنج قرن عقبی و وظیفه‌ی خودت رو به عنوان یه دانشجو انجام ندادی، از صبح تا شب به جونِ دانشگاه غر میزنی!»


III. نصفِ دریاچه‌ی دانشگاه یخ بسته بود. یه سنگِ خیلی بزرگ و سنگین برداشتم و انداختم روی یخ‌ها. سطح یخ نشکست، اما همون لحظه چارلی دو قسمت شد. یه چارلیِ ماجراجوی فانتزی‌خوان که بهم می‌گفت جرئت کنم و برم روی سطح دریاچه، و یه چارلی منطقیِ فیزیک‌خوان که بهم می‌گفت این کار رو نکنم. این دوتا چارلی باهم بحث کوتاهی داشتن.


A. بنظرت اگر فاینمن بود این کار رو نمی‌کرد؟ اون آدم ریسک پذیری بود، همه چیز رو تجربه می‎‌کرد. 

B. فکر کن! اگر یخ بشکنه چقدر توی آبِ صفر درجه دووم میاری؟

A. ولی تو که یه سنگ انداختی روی دریاچه، دیدی که یخش محکمه!

B. آره، یخش محکم «بود»! تا قبل از اینکه سنگ رو بندازی روش! از کجا معلوم الان هم همونقدر مستحکمه؟

َA. یه کاری بکن. پس این همه کتاب داستان خوندی که چی بشه؟ 


در نهایت به حرف چارلی منطقی گوش کردم، درحالی که ته دلم احساس بدی داشتم از اینکه یه تجربه‌ی جالب رو از دست دادم. آیا این اسمش بزدلی بود؟

+ بعدا فکر کردم که چقدر این قضیه شبیه اصل عدم قطعیت هایزنبرگ هستش! من برای فهمیدن استحکام یخ، باید یه سنگ می‌انداختم روی یخ‌ها و چیزی که متوجه می‌شدم درواقع استحکامِ فعلی یخ‌ها نبود، استحکام یخ قبل از پرتاب سنگ بود. چون ضربه‌ی سنگ قطعا باعث گسسته‌ شدن یخ‌ها میشه. و دقیقا همینطوری، برای مشخص کردن مکان دقیق الکترون، باید بهش فوتون بتابونم و وقتی که این کار رو بکنم الکترون دیگه جای قبلیش نیست! خیلی ساده‌تر اینکه من نمی‌تونم بدون آسیب زدن به شرایطِ اولیه‌ی یه سیستم، اندازه بگیرمش.


  • چارلی ‌‌‍‍‍‍‍

نظرات  (۳۹)

  • آسـوکـآ آآ
  • چقدر، چقدددددر دلچسب بود این پست 👌👌
    پاسخ:
    خدا رو کلی شکر :)
    نایب‌الفیزیک هستیم از طرفتون :))
  • پشمآلِ پشمآلو
  • چق فیزیک یاد گرفتم تو همی دو دیقه:دی
    پاسخ:
    هفته‌ی دیگه یه کوییز می‌گیرم :))
    آقای چارلی حرف زدن از علوم تجربی خیلی جذابه و همون طور که گفتم فکر کنم فعلا تنها وبلاگی هستید که این کار رو انجام می‌ده. لطفا ادامش بدید :)
    پاسخ:
    خیلی ممنونم ازتون :) هرچند این پست بیشتر خاطره‌نگاری بود، عملا چیز خاصی نگفتم D: ولی به زودی می‌خوام یه پست درباره‌ی خودِ خودِ علم بنویسم :)
    و چشم :) با همین فرمون پیش میریم :)

    + اون طوری که اولش گفتین آقای چارلی ترسیدم. فکر کردم کار بدی کردم D: عادت ندارم اینطوری خطاب بشم آخه :)
    خیلی خوب بود حس پستت :) عالی بود اصلا :)
    ولی من جای تو بودم حتما میرفتم روی یخ تهش افتادن تو آب صفر درجه و سرماخوردگی و چندتا آمپول بود ولی باحال سر سر بازی رو یخ 
    امیدوارم یه روز برسه بشنویم یه دانشمند ایرانی تونسته شیوه جدیدی از اندازه گیری پیدا کرده که آسونتره و به سیستم آسیب نمیرسه :)
    یکم مثل تنبلا فکر کن هی فکر کن عامو حال ندارم خو چیکار کنم اون خودش بیاد =))
    الان ما برای کلاس کارآفرینی پروژه داریم تحقیق کنیم ببینیم میشه موش رو جوری تعلیم داد که تو عکس یک وسیله رو نشونش بدی اون وسیله گمشده تو رو پیدا کنه :دی
    البته پروژه من نیست مال دوستمه =)) من دارم تحقیق میکنم ببینم میشه یه پارچه ساخت که مثل آفتاب پرست شی برای استتار توی پدافند غیرعامل :) 
    پاسخ:
    عالی خوندینش :))
    این در صورتی هست که بتونم از آب در بیام بعدش D: اگه توی یخ پام گیر کنه چی؟ :-" و تازه این قضیه برای موقع امتحانات بود، ریسک زیادی بود مریض شدن وسط امتحانات :)) خلاصه که کلی پارامتر رو باید در نظر می‌گرفتم :-" ولی خب، شاید هم باید فقط دلم رو میزدم به دریاچه :) 

    از این همه خوش‌بینی‌تون خیلی خوشحالم :)) ولی راستش این چیزی نیست که بتونه اتفاق بیفته D: عدم قعطیت، یه اصل هست. و توی فیزیک هیچوقت اصول نقض نمیشن. مثل اصل پایستگی ماده و انرژی، یا اصل برهم‌نهی امواج :) و تازه علت اصل عدم قطعیت، محدودیت ابزار و وسایل ما نیست که بتونیم امیدوار باشیم بعدا رفعش کنیم. علتش اینه که برای اندازه گیری هر پدیده‌ای باید باهاش برهم‌کنش داشته باشیم، هرچند خیلی ناچیز. و اون برهم‌کنش شرایطو عوض میکنه :) به عبارت دیگه، ما تا ابد محکومیم به دقت اندازه‌گیری محدود :)

    باید خیلی هیجان انگیز باشه، میشه منم در جریان پیشرفت‌هاتون بذارین؟ :) گرچه الان که فکر میکنم این پروژه به نظر میرسه به حیطه‌ی نانوتکنولوژی و مهندسی شیمی و اینا مربوط باشه :-" چطوره که تو رشته شما مطرح شده؟ 
    ماکارونی چه‌ها که نمی‌کنه با آدم :| :))
    پاسخ:
    و ما ادراک ما الماکارونی :)))
    چارلی؟ اگه اشتباه می‌کنم یا حرفتو اشتباه فهمیدم بگو. (و موقع خوندن این کامنت چنگال یا هرگونه اجسام تیز رو از خودت دور نگه دار :دی) ولی مگه زمان سقوط اجسام به جرم‌شون بستگی نداره؟ تو معادلات چون از مقاومت هوا صرفنظر می‌کنیم جرم ظاهر نمیشه، نه؟ تو خلأ میشه گفت بستگی نداره🤔
    پاسخ:
    از من نترسین :)) من در شرایط عادی چنگال قورت نمیدم D: ایشون رو هم که گفتم قضیه‌ش فرق داشت یکم :)
    راستش نه، به طور کلی زمان سقوط کاملا مستقل از جرمه و فقط به سرعت اولیه و شتاب جاذبه بستگی داره. توی معادلاتش هم اگر دقت کنید، اصلا پارامتر جرم ظاهر نمیشه. اما پس در حضور مقاومت هوا چرا زمان سقوط تغییر میکنه؟ 
    برای جواب این سوال رجوع کنید به جواب کامنت «من...» (5 تا کامنت پایین‌تر) که تا دقایق آتی نوشته میشه :)
    کار خوبی کردی:) چندسال پیش چندتا از دانشجوها زمستون رفتن رو دریاچه ی شورابیل که یخ زده بود و دوتاشونم مردن:| یخ شکست رفتن زیر اب یه سری از پسرا شنا کردن برن نجاتشون بدن ولی نتونستن برگشتن.دوتاشونم دختر بودن یکیش همون اول از ترسش سکته کرده بود فک کنم.
    نکته اینجا سردی دریاچه نبود:۱.غافلگیر شدن و دست و پاشونو گم کردن۲.کف دریاچه باتلاقه و اگه نوک پات بخوره بهش میکشه با خودش می بره پایین۳.زمان زیادی میشه که به خاطر خشک نشدن ابشو شیرین کردن.
    همه ی اینا دست به دست هم دادن و یه ماجراجویی رو تبدیل به عزا کردن.تو اینجور موارد بهتره از مردم محلی مشورت بگیری.

    نتیجه گیری آخر خیلی خفن بود:)
    پاسخ:
    اتفاقا وقتی می‌خواستم تصمیم بگیرم برای رفتن یا نرفتن، این اخبار توی ذهنم بود :))
    مورد 1 که همیشه بر قراره ، ولی مورد 2 فکر نکنم اتفاق بیفته اینجا، چون دریاچه دانشگاهمون مصنوعیه و کفش سیمانه احتمالا :) مورد 3 رو هم متوجه نشدم که چرا شور یا شیرین بودن آبش مهم بود؟ :-"

    ولی خیلی ممنونم بابت توصیه‌هاتون :)

    لطف دارین :))
    سلام
    فکر نکنم کمک چندانی کنه چون تمرکز اصلیش رو چیز دیگه‌ایه. ولی فعلا این رو داشته باش تا یه چیز بهتر پیدا کنم:
    https://pudding.cool/2018/02/waveforms
    ضمنا از این نفهمیدن مفاهیم و مبانی ناامید نشو. اینکه تو آینده چی می‌شه به اینکه الان چی رو می‌فهمی و نمی‌فهمی وابسته نیست به این که چقدر تلاش می‌کنی تا بفهمیش بیشتر وابسته‌ست.
    پاسخ:
    سلام :)
    خیلی تشکر :) عموما مشکل من همینه. یه سری چیزها هستن توی فیزیک، که انگار نقطه‌ی کورن :/ هیچ منبعی بهشون نپرداخته و همه بدیهی در نظرشون گرفتن، درحالی که برای من اصلا هم بدیهی نیست. و خب در اینجور مواقع بجز انجمن‌های گفت و گوی علمی خارجی، مطلب دیگه‌ای درباره‌ی اون موضوع پیدا نمیکنم. که صحت مطالب همین انجمن‌ها هم باید بررسی بشه، چون بالاخره توسط مردم عادی نوشته شدن، و نه یه دانشمند تراز اول.

    + لینکی که دادین چه طراحی جالبی داشت :) یه نگاهی بهش انداختم و در اولین فرصت میخونمش :) هرچند بنظر نمیومد سوال من رو جواب داده باشه :-"
    اون تیکه اول فصل ۴۷ لکچرای فاینمن هم شاید یه کم بتونه کمک کنه:
    http://www.feynmanlectures.caltech.edu/I_47.html
    پاسخ:
    این خیلی امیدوار کننده‌تر بنظر میرسه :) هرچی باشه فاینمنه :))

    فصل 47 توی جلد اول فاینمن هستش؟ چون من جلد اولش رو از کتابخونه گرفتم و بخشی راجع به موج و صوت توش پیدا نکردم :/ فقط یه فصل نوسان داشت. اتفاقا کلی هم عصبانی شدم که چرا موج نداره :/
    این عکس ادامه دهنده ی اون عکسیه که من فرستادم  از یه زاویه دیگه چارلیه D:
    من با فیزیک مشکل دارم و نمیتونم اونطوری که میخوام دوسش داشته باشم فیزیک برام گارد دفاعی گرفته و منو به دنیاش راه نمیده :((( داره تلافی وقتایی که من براش قیافه گرفته بودمو درمیاره :)))
    پاسخ:
    دو رویِ زندگی چارلی :))

    راستش رو بگم؟ فیزیک من رو هم به دنیاش راه نداده. هیچکس رو اولش راه نداده! فکر کردین من الان با دو ترم فیزیک خوندن دیگه دستم رو انداختم گردن فیزیک و باهم صمیمی شدیم؟ :)) فیزیک مثل یه معشوقِ مغرور و پر ناز و افاده می‌مونه. باید ذره ذره بهش نزدیک شد و براش خیلی وقت گذاشت تا رضایتش رو جلب کرد :) فیزیک‌ خیلی‌ها رو تا آخرش هم به دنیاش راه نمیده، اما اون‌هایی رو که راه میده براشون سنگ تموم میذاره. اونقدری که اسمشون رو به گوشِ کل جهان می‌رسونه :)
    نمیخوام این حرف ها رو بزنم اما !
    چارلى تو انیشتین ، بور و ... نیستى تو چارلى 
    شاید همیشه اونا درست نگن ؟، شاید همیشه پند ها و اندرز هاشون بیشتر به جاى اینکه کمک بکنه ادم رو گیج بکنه  
    چارلى عقاید خودت رو داشته باش 
    سبک زندگى خودت رو پیش ببر 
    شاید تو خیلى فرا تر از اونا برى 
    نمیگم از تجربه هاشون استفاده نکن اما این ادم ها تحت شرایط مختلف زتدگیشون این حرفا رو زدن شاید اینا اصلا به کار تو نیاد 
    از تجربه هاشون استفاده کن درس بگیر اما اما اونا تحت شرایط زندگى خودت به کار ببر 
    واقعا نمیدونم چجورى منظورم رو برسونم 
    البته خب این عقیده ى من شاید کاملا باهاش مخالف باشى صرفا فقط نظرم رو گفتم 
    پاسخ:
    اتفاقا منظورتون رو خیلی هم خوب رسوندین و من کاملا باهاش موافقم :))
    این کتاب‌های موفقیت و «چگونه ثروتمند شویم» و این‌ها رو هم به همین دلیل من اصلا قبول ندارم، چون معتقدم که راه موفقیت انحصاری نیست. اینکه یکی اومده و تونسته از این راه پولدار و موفق بشه دلیل نمیشه که ما هم از همون راه به همون نتیجه برسیم، چون ما اون نیستیم :)) توی دوتا پست قبل هم گفتم که من هیچوقت نمی‌خوام اینشتینِ بعدی باشم :)

    من همیشه تلاش می‌کنم این نقل قول‌ها رو صرفا به عنوان یه الهام و راهنمایی در نظر بگیرم. هرچند اغلب افراط میکنم و یهو می‌بینم در حد یه وحی الهی بهشون معتقدم! :/
    اما خودمو درست میکنم :) خیلی ممنون بابت این کامنت دلسوزانه :)
    من هیچوقت وارد فضای علم تجربی نشدم ولی بسیار زیاد علاقمندم کسایی که این رشته ها رو میخونن بیان و با همین بیان برام توضیح بدن توی درسهاشون چی میگذره
    فکر کنم انیشتن میگه(نقل به مضمون) اگه یه مساله مهم حل کردی برو تو خیابون به اولین نفری که رسیدی توضیح بده(و احتمالا سعی بکن بفهمه)
    منم همیشه دوست دارم بشینم پای حرفهای علمی به زبان ساده تا ببینم دنیای اطرافم چطور داره کار میکنه
    خیلی جذابه‎(:‎ بازم بنویس‎(:‎

    *الان من هنوز توی ادامه بحث تخم مرغ موندم‎(:‎سقوط به چگالی بستگی داره؟به چی بستگی داره؟ کار درست چیه؟ برای سقوط سریعتر چه روشهای علمی ای وجود داره؟
     
    پاسخ:
    من هم خیلی دوست دارم از رشته‌های دیگه بدونم و بخونم :) ولی اینجور پست‌ها خیلی کمه متاسفانه :/

    من این نقل قول رو تاحالا نشنیدم، ولی اینشتین یه جمله معروفی داره که میگه «اگه نتونی ساده توضیحش بدی، یعنی به اندازه کافی خوب متوجهش نشدی.»

    اتفاقا فاینمن هم یه روش مطالعه داره که به تکنیک فاینمن معروفه (Feynman Technique). اینجوریه که شما یه موضوع رو انتخاب می‌کنید و اونو خیلی ساده به کسی که اصلا توی این فضاها نیست توضیح میدین. مثلا یه بچه کوچیک، یا مامانبزرگ‌تون، یا بقالِ سر کوچه‌تون :)) هرچند از نظر من بچه ارجحیت داره، چون بچه همه‌ش می‌پرسه چرا :) موقع توضیح دادنه که حفره‌ها و باگ‌های ما توی فهمیدن یه موضوع خودش رو نشون میده. بعد که فهمیدین کجاها رو بیشتر مشکل دارین، بر میگردین به منبع مطالعه‌تون و دوباره اون موضوع رو می‌خونید و اشتباهاتتون رو بر طرف می‌کنید :)

    به روی چشم :)

    * خب، به نام خدا، شروع می‌کنیم :)
    در نبود مقاومت هوا، زمان سقوط فقط به سرعت اولیه جسم و شتاب جاذبه زمین (یا هر سیاره‌ی دیگه‌ای D:) بستگی داره. که از این دو مورد، فقط سرعت اولیه‌ش دست ماست :) یعنی اگر شما بالای پشت‌بوم باشین، بجز اینکه تخم مرغ رو با سرعت بیشتر به طرف پایین پرت کنید، کاری برای زودتر رسیدنش از دستتون بر نمیاد. حتی اگر توی تخم مرغ رو پر از سرب بکنید. این چیزیه که معادله سقوط  توی سینماتیک به ما میگه :)

    اما حالا اگر هوا باشه چی؟
    یه نیرویی هست به اسم نیروی پس‌کشی (Force of Drag) که هر سیال به جسمی که داره از میانش عبور میکنه وارد میکنه. توی هوا، اصطلاحا بهش میگن مقاومتِ هوا. ولی این برای هر سیالی صادقه، مثلا مقاومت آب نسبت به عبور یه کشتی.

    معادله‌ی نیروی پس‌کشی اینه: (اگر عکس معادلات رو نمی‌تونید ببینید بهم بگین :) )
    F_{D}\,=\,{\tfrac  12}\,\rho \,u^{2}\,C_{D}\,A
    حالا میایم بررسی می‌کنیم که طبق معادله، به چه چیزهایی بستگی داره.

    C_{D} رو بهش میگن ضریب پس‌کشی. که به شکل هندسی جسم، و میزان اصطکاک سطحش و چندتا عامل دیگه بستگی داره که هیچ کدوم از اون عوامل تابع جرم نیستن. پس ضریب پس‌کشی برای هر شکلی فرق میکنه و عملا به ساختار هندسی و شکلش وابسته‌است.

    \rho  چگالی سیالی هست که جسممون داره توی اون حرکت میکنه. توی مثال موردنظر ما، میشه چگالی هوای اطراف جسم‌مون.

    u سرعت نسبی بین جسم و سیال‌مونه. حالا چه جسم حرکت کنه، مثل سقوط آزاد تخم مرغ، چه سیال حرکت کنه، مثل آبِ توی لوله.

    A سطح مقطع جسم ماست. اون مقداری از سطح جسممون که با اون سیال تماس داره و نیرو بهش وارد میشه. مثلا اون قسمتی از تخم مرغ که موقع پایین اومدن با مولکول‌های هوا برخورد میکنه.

    خب پس حالا میدونیم که نیروی مقاومت هوا به چه عاملی بستگی داره، و میدونیم که هیچ کدومش جرم نیست!
    یعنی اگر دوتا کره‌ی عین هم داشته باشیم که یکیش تو خالی باشه و دیگری توپر باشه، حتی با وجود مقاومت هوا باز هم باهم به زمین می‌رسن. چون نیروی مقاومت‌هوایی که به هردوشون وارد میشه باهم مساویه. چون هردو سطح مقطع‌های یکسانی دارن، سرعتشون برابره، ضریب پس‌کشی هردو باهم برابره ( چون شکل هردو کره هست و هم‌جنس هم هستن) و چگالی هوای محیطمون هم برای دوتاشون یکسانه.

    پس برای اینکه یه نتیجه گیری بکنیم، با وجود مقاومت هوا ممکنه دوتا جسم دیگه همزمان باهم به زمین نرسن، اما این به دلیل اختلاف جرمشون نیست. بخاطر شکل هندسی متفاوتشونه که باعث میشه نیروی مقاومت‌هوایی که به هرکدوم وارد میشه متفاوت باشه. 

    حالا چیکار بکنیم که زودتر به زمین برسه؟ 
    یکی اینکه جسممون رو با سرعت بیشتری به طرف زمین پرتاب کنیم.
    دوم هم اینکه عوامل موثر توی نیروی پس‌کشی رو کم کنیم. مثلا سطح مقطع رو کاهش بدیم. یا سازه رو نوک‌تیز درست کنیم (در این صورت ضریب پس‌کشی‌ که وابسته به شکل جسمه، کمتر میشه) یا اگر توانایی دستکاری توی محیط رو داریم، محیط رو رقیق تر کنیم. که این کار‌ها تو حیطه‌ی کاری دوستان مهندسی هوا و فضاست بیشتر، تا فیزیک :))
    راستی! دوستتون این قضیه وزن رو راجع به سازه خالی می‌گفت یا سازه‌ای که چتر نجات و... داشت؟
    پاسخ:
    سازه‌ی بدون چتر :)
    اصولا توی این مسابقه چتر نجات کار رو خراب میکنه، چون سازه قراره روی یه سیبل فرود بیاد و هرچی از هدف دورتر باشه امتیاز کمتری می‌گیره. چتر نجات این خطا رو خیلی بیشتر میکنه. و تازه ایده‌ی چندان ناب و جدیدی هم نیست.
    چارلی!
    اینم به نظر مناسبه:
    https://www.youtube.com/watch?v=c9AePvHDvIo
    به عنوان تریلرش می‌تونی به این نگاه کنی: https://www.youtube.com/watch?v=YAGGksKd7qA

    امیدوارم که به دردت بخورن اینا.
    پاسخ:
    خیلی تشکر :)) انتظار این همه پیگیری رو نداشتم جدا D: فقط ما چون خودمون با vpn دانشگاه وصل میشیم به اینترنتش، دیگه نمیتونیم یه vpn دیگه هم برای فیلتر شکن همزمان فعال کنیم. باید صبر کنم اینترنتِ غیردانشگاهی گیرم بیاد :-"

    بازم خیلی ممنونم :))
  • عاشق بارون ...
  • خوندن پست‌های تاریخی مترسک٬ خوندن پست‌های نگارشی حریر٬ خوندن پست‌های فیزیکیِ چارلی! دیگه کجای دنیای مجازی همچین چیزایی رو می‌شه دید؟ :))
    پاسخ:
    من فقط یک‌ ذره ادویه‌ی فیزیک دادم به خاطراتم :) یه پست فیزیکی تمام عیار نبود هنوز D:
    عالی نوشتی

    کیف میکنم که عاشق فیزیکی :)
    پاسخ:
    خیلی ممنونم :)

    من از نقاشی‌های شما بیشتر کیف میکنم :))
    من هروقت اینجا رو می‌خونم به‌صورت لحظه‌ای، عاشق فیزیک میشم :))

    + منم دقیقا سر موج (دبیرستان البته) با همین تصورش مشکل عمیق دارم. من پارسال، با همین تخیل و تصور تونستم به فیزیک نزدیک بشم و حتی باهاش کنار بیام و حاضر بشم بخونمش :| اما تصور موج یه‌جوریه. ذهن من به شخصه نمی‌تونه اون همه ذره‌ی نوسانی رو بیخیال بشه و فقط یک ذره رو بررسی کنه و بفهمتش و اساس موج رو بگیره. همش میخواد مجموعش رو تصویر کنه که خب قدرت ذهنیِ وحشتناکی می‌خواد. واسه همین تصویرم خراب میشه همش! موج الکترومغناطیسی هم که دیگه هیچی :)) اصن من وقتی توضیح کتاب رو درباره‌ش می‌خونم، همش حس می‌کنم که میدان الکتریکی و میدان مغناطیسی نباید همگام/هم‌فاز باشن. یه‌جورایی (به‌اشتباه) تصور می‌کنم که نیم‌گام میشن. مثل فرق کسینوس و سینوس. :/ به خودت امیدوار شدی؟ :))
    پاسخ:
    همون یک لحظه عشق برای من کافیه :))

    من کاملا برعکسم :)) مشکل من اینه که توی بحث‌های ماکروسکوپی همیشه دارم میکروسکوپی نگاه میکنم به سیستم. توی کل‌نگری مشکل دارم. اما کلا اگر یه ذره رو بفهمم مشکلم حله، موضوع اینه که حتی رفتار یه ذره رو هم توی یه سیستم نمیتونم درک کنم که تعمیمش بدم به کل :/
    نه، اینکه چیزی نیست :) من اونقدر تصورات احمقانه‌ای داشتم که باورتون نمیشه D: این نشون میده که شهود کاملا میتونه ما رو گول بزنه. همونطور که ما حس میکنیم جسم سنگین باید زودتر به زمین برسه. و اصلاح این احساسات از همه سخت‌تره. اگر اصلا بشه اصلاحشون کرد.
    اینم کاربرد فیزیک توی زندگی حالا هی بگن علم توی زندگی کاربردی نداره و فقط ی سری فرمول و مسائل تئوریه
    پاسخ:
    اتفاقا به زودی یه پست درباره همین موضوع میخوام بنویسم :) 
    اینو یادم رفت بگم، اون مثال یخ و سنگ خیلی قابل‌فهم‌تر از معمای گربهٔ شرودینگر بود. حداقل واسه من موضوع بهتر جا افتاد:)

    نظر فاطمه هم قابل‌تامل بود. تو خلا، یه سنگ و یه پر، با هم می‌رسن پایین، ولی با وجود مقاومت هوا، موضوع این شکلی نیست دیگه🤔
    پاسخ:
    خب خدا رو شکر :) هرچند گربه شرودینگر قضیه‌ش فرق داره یکم با اصل عدم قعطیت. اونجا اصطلاحا میگن که اندازه گیری یه سیستم مجهول باعث فروپاشی تابع موج اون سیستم میشه. یه مسئله دیگه‌ست یعنی :) ولی من به خودم اجازه نمیدم دیگه بیشتر واردش بشم چون چندان چیزی ازش نمیدونم. باید دو ترم دیگه صبر کنم برای کوانتوم :)

    این هم که حل شد :))
  • پشمآلِ پشمآلو
  • استاد ۹.۷۵ ـو ۱۰ میدین؟:))
    پاسخ:
    شما درستون رو بخونید، نگران نمره نباشین :))
    آره تو جلد یکه. جلد یک قاعدتا باید ۵۲ فصل باشه.
    پاسخ:
    خیلی تشکر :)) برم خوابگاه دوباره میرم سراغش ببینم :)
    آها. مرسی بابت توضیحاتت. من موقعی که می‌نوشتم اون فیلمه تو ذهنم بود که هوای اتاق رو خارج می‌کنن و یه کره‌ی فلزی و یه پر رو همزمان رها می‌کنن و اینا با هم می‌رسن زمین. در حالی که این به خاطر تفاوت هندسه‌شونه (و در نتیجه ضریب درگ) نه جرم‌شون. خیر سرم سیالاتم پاس کردم :))
    پاسخ:
    خواهش میشه :)
    خوش به حالتون ما کلا سیالات توی چارت درسیمون نیست :/ ولی خودم خیلی دوست دارم سیالات رو :))
    تنها غیرممکن خود غیرممکنه
    و اینکه در مورد اون طرح چون شعار دانشگاه ما مربوط به پدافند غیرعامله یکی از موضوعاتش استتاره بعد من اینو ایده دادم حالاااا احتمالا اگه تحقیق کنم و شدنی باشه تیم بدن بهم همونطوری که به چند تا از بچه‌های دیگه تیم دادن البته اونا ارشدن ولیییی تو دانشگاه ما شکر خدا مقطع مهم نیست ببینن توانشو داری همکاری میکنن از این جهت خفنیم و اینا :دی
    راستی امیدوارم بابت پیام خصوصیم چنگ نزده باشی خودتو =)))
    پاسخ:
    اینکه درسته، ولی خب قبول کنید یه سری پایه هستن که هیچوقت به لرزه در نمیان :)) هرچند رشته‌ی شما کمتر چنین مواردی داره، چون وابستگیش به ریاضیات کمتره. اما از اونجایی که فیزیک خیلی با ریاضیات درهم‌تنیده شده، و ریاضیات هم حقیقتِ محضه، خیلی از موارد هستن که نمیتونن شکسته بشن، چون بر روی حقیقتِ محض بنا شدن :)

    خلاصه اگر از اون پارچه‌ها ساختین یه دومترش رو به ما بدین لطفا :)) D:

    این چه حرفیه :) چارلی همیشه از چالش جدید استقبال می‌کنه :))
    آقا‎:D
    ممنان:)))
    کاملا شیرفهم شدم😁
    انقدر ذوق خوندنش رو داشتم گوشه خیابون یه جا نشستم ببینم چطور تخم مرغ سریعتر میتونه حرکت بکنه‎(:‎
    خیلی ممنون بابت عکسها و توضیح شفاف و دقیقتون
    دری به روی من گشودین که ازون چندتا در دیگه هم باز شد😁
    خلاصه متشکر
    ایشالا تو درسهای عمومی جبران بکنیم‎(:‎ 
    پاسخ:
    خواهش میشه :))
    منم ممنونم ازتون، اینکه رفتم سراغش باعث شد ابعاد موضوع برای خود من هم روشن‌تر بشه :)

    ایشالا :) من توی دروس عمومی به فلسفه و مکتب‌های فلسفی علاقه دارم خیلی :))
    ولی من زمان ندارم باید زودتر بهم علاقه مند بشیم :| کنکور ایز کامینگ سون به عبارتی :))) 
    پاسخ:
    خب، راستش من منظورم از علاقه‌مندی چیزی بیشتر از زدن تست‌های کنکور بود :)) ولی خب، فیزیک اونقدری سخاوتمند هست که بدون اینکه باهاش دوست بشین هم بهتون اجازه میده تا توی فیزیک کنکور موفق باشین. فقط باید کلی تمرین کنین :) فقط با خوندن درس‌نامه چیزی جلو نمیره :)

    + من فراموش کردم شما چه رشته‌ای بودین؟ :-"
    جمله دوم نظر قبلیم رو پس می‌گیرم لطفا :) 
    سپاس از توضیحات :)
    پاسخ:
    انجام شد :))
    خواهش میشه :) هرچند دفعه بعد در انتخاب جملات دقت کنید که دیگه پس گرفته نمیشه D:
    خب معلومه ادم تو آب شور هم راحتتر شناوره هم راحتتر شنا می کنه:))دقت کردی؟
    پاسخ:
    درسته :)) من به دریاچه‌ی شورابیل دقت نکردم :/ فکر کردم یه دریاچه با آب شورِ معمولی بوده.
    برادر چارلی یه وقت نپری تو اون یخا 
    بعد ببینیم ی مدت پست نزاشتی فک میگنیم چیزیت شده 
    خواهشا نمیخواییم دانشمند بشی 
    همین چارلی باهوش و بااستعداد با احساس رو قبول داریم 
    البتع قطعا که این پست خفن بود :/ یه چن باری خوندمش:)
    پاسخ:
    خوندنِ تعریف همیشه کیف داره :)) ولی چارلی خیلی هم این‌هایی که گفتین نیستش :) 
    لطف دارین شما :)
    + اسفندتون هم مبارک باشه :)) تا هوا گرم نشده و گل نرگس کمیاب نشده، یه چندتا شاخه برای خودتون بگیرین :)
    تنها غیرممکن خود غیرممکنه
    و اینکه در مورد اون طرح چون شعار دانشگاه ما مربوط به پدافند غیرعامله یکی از موضوعاتش استتاره بعد من اینو ایده دادم حالاااا احتمالا اگه تحقیق کنم و شدنی باشه تیم بدن بهم همونطوری که به چند تا از بچه‌های دیگه تیم دادن البته اونا ارشدن ولیییی تو دانشگاه ما شکر خدا مقطع مهم نیست ببینن توانشو داری همکاری میکنن از این جهت خفنیم و اینا :دی
    راستی امیدوارم بابت پیام خصوصیم چنگ نزده باشی خودتو =)))
    پاسخ:
    همان D:
    :) خواهش می‌کنم. اون یوتیوبا رو می‌تونی تو این سایته هم ببینی:
    این تریلر ۳ دقیقه‌ایش:
    https://www.dideo.ir/v/yt/YAGGksKd7qA
    اینم کلش:
    https://www.dideo.ir/v/yt/c9AePvHDvIo
    پاسخ:
    خیلی تشکر :)
    ئه، اینکه والتر لوین خودمونه :)) تابستون می‌خواستم کل دوره‌ی مکانیکش رو ببینم :) احیانا جایی رو نمیشناسین که دوره‌ی الکتریسته و مغناطیسش رو هم داشته باشه؟ سایت مکتبخونه فقط دوره مکانیک کلاسیکش رو داره :/

    + بابت خود سایت هم تشکر :) من همیشه کلی میگشتم یه سایت دانلود از یوتیوب خارجی پیدا کنم که فیلتر نباشه :/
    منم چیزی ازش نمی‌دونم. ولی یادمه چند سال پیش تو مجله دانشمند یه مطلبی در موردش چاپ شده بود و تهش این جمله ازش تو ذهنم موند که یه وقتی هست می‌گیم یه گربه زنده یا مرده تو جعبه هست و‌ ما باید درشو باز کنیم تا بفهمیم چه طوریه. یه وقت دیگه هست که می‌گیم اصولا تا وقتی در جعبه باز نشه، گربه نه زنده است نه مرده و باز شدن در جعبه وضعیت حیات گربه رو مشخص می‌کنه.
    اگر این چیزی که‌ تو ذهنم مونده با اصل قضیه تفاوت داره، احتمالا به خاطر گذشت زمان تو ذهنم تغییر کرده. با این پیش‌فرضی که تو ذهنم بود گفتم مثال یخ شما بهتر بود:)

    چشم چشم! دست به مهره این‌جا حرکت محسوب می‌شه ظاهرا :دی
    پاسخ:
    ولی شاید براتون جالب باشه که بدونید این آزمایش ذهنی چقدر تبعات فلسفی داشته. آزمایش گربه‌ی شرودینگر میگه که مشاهده (اندازه‌گیری) یه ناظر، مشخص میکنه که گربه زنده‌ست یا مرده‌ست. یعنی باید در جعبه رو باز کنیم تا بتونم بگیم گربه زنده‌ست یا مرده، تا قبلش هم زنده‌ست هم مرده. بعد یه سری این وسط اومدن گفتن که اصلا چرا ما خود گربه رو در نظر نمی‌گیریم؟ خود گربه هم یه جور ناظره. بالاخره که خود گربه می‌دونه زنده‌ست یا مرده‌ D: یعنی آگاهیِ خود گربه باعث فروپاشی این حالت دوگانه مرده-زنده میشه. بعد اومدن بحث کردن که اصلا آگاهی یعنی چی توی فیزیک :-"

    هرچند احتمال خیلی زیادی وجود داره که تمام این حرف‌هایی که گفتم غلط باشه D: من هنوز فقط در حد این کتاب‌های عامه‌پسندِ علمی درباره این آزمایش می‌دونم. اینجور کتاب‌ها اغلب درک درستی از موضوع رو به آدم نمیدن. بعد از اینکه توی درسم به طور ریاضی این پدیده رو مطالعه کردم می‌تونم دقیق حرف بزنم :)

    :))
    هم رشته ای محسوب میشیم :"  ریاضی هستم :)) 
    و اینم بگم که سال نود و نه کنکور دارم خیلی ام از نظر زمانی کامینگ سون نیست  
     پی نوشت : علاوه بر اینکه پست های وبلاگ شما خوندنش بشدت جذاب و حس خوب اوره خوندن کامنت ها هم همینه [سرپوش گذاشتن به حس کنجکاوی به صورت کاملا حرفه ای D: ] 
     
    منم بشدت از فلسفه و مکتب های فلسفی خوشم میاد بشدت ^_^ کتابی در این مورد خوندین ؟ من فقط در حد پایه آشنام 
    پاسخ:
    اوه، پس کار خراب تر شد که :) مجبورین یه راهی پیدا کنید تا زودتر با فیزیک دوست بشین. چون توی هر رشته‌ای بجز کامپیوتر و ریاضی برین شما، سر و کار زیادی با فیزیک دارین در آینده :) هرچند کلی وقت دارین هنوز :) دو سال خیلی خیلی زیاده :)

    این مسئله تخم مرغ و اینا برای شما هم سوال بود یعنی؟ :))

    نه راستش منم هنوز بطور جدی چیزی نخوندم :) تمرکز اصلی من تا الان روی تاریخ و فلسفه‌ی علم بوده. ولی تعریف دوره‌ی کتاب تاریخ فلسفه نوشته‌ی فردریک چارلز کاپلستون رو خیلی شنیدم. از ابتدای فلسفه، یعنی دوران یونان و روم شروع میکنه و به تدریج میاد جلو و نظرات فیلسوف‌های مهم هر دوره رو بررسی میکنه :) 
    چه خوب پس منتظر پستتون در این مورد هستم البته من منظورم کلا علم بود حالا نه فقط فیزیک 
    پاسخ:
    پست من هم درباره‌ی کلِ علمه :))
    نه نه اینو میدونستم که مستقل از جرمشونه یادمه راهنمایی که بودیم خیلی سرش بحث کردیم و حتی چند بار امتحان کردیم 
     گالیله بود از پشت بوم پرت کرده بود امتحان کرده بود اینو؟
    پاسخ:
    پس منظورتون از سرپوش گذاشتن روی کنجکاوی چی بود؟ :))

    بلی D: و اون هم برج پیزا بود :-" هرچند مثل سیب و نیوتون اعتبار زیادی نداره این داستان :)) ولی اصلش معتبره، که گالیله به یکسان بودن زمان سقوط معتقد بود :)
    مقایسه قضیه یخ دریاچه با اصل عدم قطعیت هایزنبرگ قشنگ بود ...
    پاسخ:
    خیلی ممنونم :))
    ایشالا که قیاسم درست بوده باشه :) چون هنوز درک درستی از اصل عدم قطعیت ندارم.
    ئه! بیان ویرایش رو به آدمیزاد خبر نمی‌ده!
    راستش یه زمانی همه‌ش رو سایت ocw دانشگاه MIT بود که بعدا سر یه قضیه‌ای دانشگاه زد همه‌ش رو حذف کرد و الان فقط روی یوتیوب می‌شه پیداش کرد. یعنی باید تک تک سرچ کنی اسماشون رو و پیداشون کنی. برای اینکه راحت تر باشی لیست عناوین کلاسا رو اینجا آپلود کردم:
    https://bayanbox.ir/info/7535499147647537466/charlie
    البته اینا اون اسامی‌ای بود که تو اینترنت پیدا کردم. ان‌شاالله درستن.
    برای یوتیوب علاوه بر دیدئو می‌تونی از filegir.com هم استفاده کنی که یه ذره پولیه ولی خودم به دیدئو ترجیحش می‌دم به شخصه.
    پاسخ:
    خیلی خیلی ممنونم :))
    اون بخش قانون گائوس رو حتما باید ببینم :/ الان که فکر میکنم کلا با مفاهیم فیزیک 2 مشکل دارم. خصوصا خودِ خودِ میدان :-" 
    چقدر خوبه که یه معلم فیزیکِ پیگیر، خواننده‌ی وبلاگ آدم باشه :))

    بابت معرفی سایت هم تشکر :))
    سلام فکر کنم درک مطلب در علوم تجربی دریافت رابطه علت و معلولی باشد به عبارت دیگر تبیین مسائل برخلاف علوم انسانی که فهم هست
    پاسخ:
    سلام :)
    راستش این جمله‌تون کلی جای بررسی داره :-" اینکه مثلا فلسفه رو جزو علوم انسانی دسته‌بندی کنید یا نه!؟ چون فلسفه هم به دنبال علت هست. و یا حتی توی علوم تجربی، مواردی پیش میاد که بعضا علیت جوابگو نیست :)
    به نظرم اگر همیشه میتونستم نوجون بمونم مثل  دارن شان نیمه شبح واره ی سیرک عجایب میپریدم تو یخ.و لعنت به هرچیزی که بعدش پیش بیاد.
    اه یخ ای 6 ضلعیه شفاف که در پیوند با اب شدنی.شاید اون سنگی که زدی ساختارشو بهم ریخته باشه.شاید جهش الکترون شاید انرژی کار بهش داده باشی.شاید یه سامانه خودش به خودش انرژی میده(اینو از استادمون پرسیدم گفت خیر.) و الی اخر.
    درمورد اون دوستتون: فک کنم دلش نمیخواست به خاطر چیزی که "پاس"کرده مواخذه بشه:دی
    پاسخ:
    اوه موضوع جالب‌تر شد. با یک فانتزی‌خوان که دارن شان رو می‌شناسه طرفیم پس :)
    من اولش حسودیم می‌شد به دارن. بعد دیدم که نه اصلا هم خوب نیست که جوون بمونی و کسانی که دوستشون داری هی پیرتر و پیرتر بشن. خیلی هم ترسناکه.

    شاید. بینهایت احتمال وجود داره‌ :)

    + اگر یک سامانه میتونست به خودش انرژی بده که دیگه عروسی می‌شد. میتونستیم ماشین‌های حرکت دائم درست کنیم و به ریش طبیعت بخندیم :))
    خب ترجیحمیدم برم با نیمه شبح واره ها الاکلنگ بازی کنم تا اینکه بیام بین هم سنو سالای عزیزم در real life!
    اخه به نظرم واقعا یه سامانه میتونه خودش به خودش انرژی بده.حتی میتونه مسبب ایجاد یه نوع نیروی جدید باشه.القای الکترو ممغناطیسی در سیم پیچ ها.نه تنها به گالوانومتر انرژی میدن بلکه بین خود سیملوله های خودش هم القا میکنه.
    پاسخ:
    موضوع اینه که شبح‌واره‌ها الا کلنگ بازی نمی‌کنن. خون ملت رو تا ته می‌کشن بیرون! :))

    وقتی چنین بحث‌هایی میشه باید بی‌نهایت محتاط بود :) بنابراین اجازه بدین تا القا رو نخوندم هنوز چیزی نگم فعلا :-" القا رو فرصت نکرد به ما درس بده استاد :/

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی