تنگهی ابوقریب
1 - لیستِ انتخابِ رشتهی من اونقدر هنجارشکنانه بود که وقتی برای کسی تعریفش میکنم خودم نیشخند میزنم. از فیزیکِ شریف و تهران و بهشتی (با عرض معذرت از جولیک D:) شروع میشه تا نهایتا همدان و یزد. بعد از اون یه سری مهندسی زدم که مشخصا کارِ عبث و بیهودهای هست، چون غیرممکنه که فیزیک قبول نشم و یه مهندسی رو بشم. ولی صرفا بخاطرِ دلِ مادرجان اونا رو هم نوشتم! و برای اینکه حتی در مقولهی انتخاب رشته هم شوخی و مسخرهبازی کرده باشم، انتخابِ بیست و چهارم و آخرم رو زدم برقِ شریف :))
+ از اونجایی که من شانس ندارم اصولا، میترسم حتی تمامِ فیزیکها رو مردود بشم و برقِ شریف رو بیارم :|
2- اولین جلسهی آموزش عملی رانندگی دیروز بود و باید این مژده رو بدم که دیروز کسی کشته نشد D: و کلا اونقدرم که فکر میکردم سخت نبود! بجز اون موقعی که توی بزرگراه من داشتم زور میزدم که پام رو خیلی نرم و به تدریج از روی کلاچ بردارم، و همزمان مربیِ گرامی داشت ازم فرقِ بینِ مدارس تیزهوشان، هیئت امنایی، نمونه دولتی، و غیر انتفاعی رو میپرسید :/ و از دیالوگهای قابلِ توجهِ دیروز این بود :
- اون چه چراغیه؟
من: چراغ چشمکزنِ قرمز!
- اون زرده :|
من: به جانِ خودم قرمزه :|
3- هشتتا از دوستان رو مهمون کردم سینما؛ و قبل از اینکه انگِ مرفهِ بیدردی بهم بزنید باید بگم که بلیتهای قم عملا نصفِ تهران قیمتشه، و تازه دیروز هم نیمبها بود. و اصلا بجز اینا، میخواستم قبل از اینکه دوستام برای دانشگاه از من جدا بشن و مسیرِ خودشون رو برن، حداقل یه خاطرهی خوب ازم داشته باشن! و اما چه فیلمی؟ تنگهی ابوقریب!
تنگهی ابوقریب قطعا بهترین و فنیترین فیلمِ سینمایِ دفاعِ مقدسِ ایران تا الان هست. از جلوههای ویژهی بصری و ریتمش گرفته تا پلانهای طولانی و بدونی کاتی که برداشتش برای خیلی از کارگردانها مثلِ یه کابوس میمونه و قطعا کارِ بسیار بسیار سختیه؛ تازه اونم توی یک فیلمِ جنگی و پر از جنب و جوش. حتی شاید اغراق نباشه اگر بگم که در مواقعی فیلم میتونه از نظرِ بصری به خوبی تنه به تنهی فیلمهایی مثلِ «نجاتِ سرباز رایان» بزنه.
داستانِ فیلم خطی و سر راسته و از همه مهمتر اینکه شعاری نیست. صرفا یکی از مهمترین وقایع جنگ رو نشون میده که گمنام مونده و قضاوت رو میذاره به عهدهی خودتون. و یکی از نقاط قوت فیلم قطعا شخصیتِ حسن هست که باعث میشه وسطِ اون همه انفجار و خاک و خون باز هم بتونید بخندید.
بعد از پایان بندیِ قشنگ و موسیقی احساس برانگیزِ آخرِ فیلم، زیباییهای فیلم باز هم تموم نمیشه و قبل از نمایشِ تیتراژِ آخرِ فیلم، ابتدا اسمِ شهدای گردانِ عمار نشون داده میشه؛ تا بتونیم شاهدِ اسمِ کسانی باشیم که این حماسهی گمنام رو خلق کردن.
من یکی دیگه از دوستام رو هم دعوت کرده بودم و ایشون برای بیانِ دلیلِ نیومدنش صرفا به این جمله که «فیلمش مالِ دفاعِ مقدسه» اکتفا کرد. و لازم به ذکره که ایشون حاضره بره سینما و کمدیهای مسخره و آپارتمانی سینمایایران رو ببینه، اما حاضر نیست که تعصبش و قضاوتهاش رو کنار بذاره و یک اثرِ بیگ پروداکشن و قویای مثل تنگهی ابوقریب رو تماشا بکنه. همونطور که هیچوقت به وقتِ شام رو ندید و هیچوقت هم نمیفهمه که چه فیلمی رو از دست داده!
چیزی که میخواستم بگم این بود که حتی اگر به عبارتِ «دفاعِ مقدس» هم اعتقاد ندارید میتونید «تنگهی ابوقریب» رو صرفا به عنوانِ یک فیلمِ جنگی تماشا بکنید و ازش لذت ببرید. همونطور که Hacksaw Ridge رو تماشا میکنید.
+ یک نفر توی کامنتِ یکی از سایتها گفته بود که انتظارِ این همه شعار «ضد جنگ» رو توی فیلمی از موسسهی اوج نداشته. این مشخص میکنه هیچوقت ایشون نفهمیده که تمامِ فیلمهایی که برای دفاعِ مقدس ساخته شده مفهومِ ضدجنگ دارن! اینکه جنگ رو به نمایش میذارن به نشانهی تقدیسش نیست. همونطور که فیلمِ Hacksaw Ridge پره از صحنههای بسیار خشن و پاها و دستهای بریده شده و دل و رودههای بیرون ریخته؛ و با وجودِ تمام اینها انسانیت رو به نمایش میذاره که چطور «داس» بدونِ اینکه حاضر بشه دست به تفنگ ببره و جونِ کسی رو بگیره، به تنهایی 75 نفر از همرزمانِ مجروحش رو نجات میده و از خطِ مقدم عقب میبره. هرچند بماند که چقدر کشتنِ ژاپنیها رو توی خاکِ خودشون قهرمانانه به تصویر میکشه.
پ.ن: خوندنِ این پست پیشنهاد میشه :)
- ۹۷/۰۵/۲۴