عزیزترینم؛
تمام امروز صبح رو توی خیابونها قدم زدم و دربارهش فکر کردم. عاشقانهها خیلی اوقات یکنفر رو عاشقتر نشون میدن؛ نه لزوما عامدانه، اما چیزی شبیه تاریخنویسی به دست فاتحانِ منصفه. هرقدر هم از زیباییهای معشوق بنویسی، نهایتا به نفع توئه که قلم توی دستته. وقتی با همهی قلبت مینویسی و احساسات شدید و خالصت رو توی کلمهها جاری میکنی، میتونه این احساس رو به خواننده بده که انگار تو سرچشمهی همهی احساسات یک رابطه بودی. بعد خوانندهی قضاوتگری که از هیچ پیشزمینهای اطلاع نداره، به این نتیجه میرسه که تویی که قدرت دونسته نشده و رها شدی و معشوقت قلبی برای عشق ورزیدن و احساساتی برای ابراز کردن نداشته.
وقتی مینویسم که از دلتنگیات گریه کردم، هیچکسی به چشمهای عمیق تو که هرروز خیس و قرمز میشن فکر نمیکنه. کسی موقع خوندن بیتابیهای یک پسر احساساتی، به قلب دلتنگتر تو فکر نمیکنه. وقتی از دوست داشتن تو مینویسم، کسی همهی محبتها و احساسات سرشاری که تو توی دلت نسبت به من داری رو نمیبینه. کسی به این فکر نمیکنه که همهی کلماتی که برای تو مینویسم، بازتاب احساسات عمیق توئه که به من نشونشون دادی. من عاشق توام، و دلتنگ توام، ولی عاشقتره و دلتنگتره نیستم. اگه کسی با خوندن کلماتم اینطوری فکر کنه، از قلب و روزهای تو بیخبره.
عزیزم، دنیای اطراف ما پر از قربانیانگاریه. دنیایی که توش نرسیدن دو نفر به هم، همیشه تقصیر یککدومه. پر از آهنگهای پاپ فارسی دربارهی رها شدن و ترک شدنه، پر از گِله و حقبهجانبی و معصومیت در مقابل معشوقِ گناهکار و بیاحساسه. توی این مدت با وسواس زیادی آهنگهایی که میشنیدم رو غربال میکردم تا به چنین چیزهایی گوش ندم؛ نه فقط برای اینکه از تلقین این قربانیانگاری بترسم، بیشتر برای اینکه مال من و احساساتم نبودن و حسی بهشون نداشتم؛ برای اینکه قصهی ما اصلا اینطوری نبوده. هیچوقت توی این چند ماه احساس قربانی بودن یا ترک شدن نداشتم، هیچوقت پیش تو احساس عاشقتر بودن نداشتم و تو همیشه برای من بیشتر از کافی و بیشتر از خوب بودی. جان دلم، دنیای آهنگها و Bioهای قربانیپندار و گلهمند، هیچوقت دنیای رابطهی ما نبوده. دنیای رابطهی ما صاف و ساده و روشن و بدون سیاسته و توی همهی قسمتهاش برابر و کنار هم بودیم؛ توی احساسات و محبتها، توی بودنها و توی نبودنها.
- ۰۱ خرداد ۰۱ ، ۱۴:۳۵