بانوانِ ماه - قسمت دوم :: نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

"دوباره به اون نقطه نگاه کنید. اون اینجاست، اون خونه‌ست، اون ماییم!"

بانوانِ ماه - قسمت دوم

شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۳:۴۷ ق.ظ

قسمت اول درباره‌ی مارگارت همیلتون بود که با فرود موفق اولین انسان روی ماه تموم شد. برای قسمت دوم اما قرار نیست ماجرا رو کامل توضیح بدم؛ چون آخرش می‌خوام شما رو ارجاع بدم به یک اقتباس سینمایی.


قسمت دوم در سال 1961، یعنی حدودا هفت سال قبل از قسمت اول جریان داره. آمریکا و شوروی درگیر جنگ سرد هستن و در دوازده آپریلِ همون سال، شوروی موفق میشه که اولین انسان رو به فضا بفرسته. یوری گاگارین سوار بر کپسولِ واستوک طی یک ساعت و چهل و هشت دقیقه مدارِ زمین رو دور میزنه و با سلامت فرود میاد. این موفقیتِ شوروی باعث شد که فشارها روی ناسا خیلی افزایش پیدا کنه. اینطوری که هرروز از کاخ سفید زنگ می‌زدن و می‌گفتن که «این همه از بودجه‌ی مملکت رو می‌گیرین پس توی اون خراب‌شده دارین چه غلطی می‌کنین؟». بنابراین موضوع فقط یک پروژه‌ی علمی نبود، فشارهای سیاسی وارد کار شده بود و حتی فشارهای اجتماعی از طرف مردمی که انتظار داشتن کشورشون جلوی شوروی کم نیاره. اینطوری بود که ناسا بطور خیلی فشرده و جدی روی برنامه‌ای به اسم «پروژه‌ی مرکوری» کار می‌کرد تا اولین آمریکایی رو به فضا بفرسته.


داستانِ ما درباره سه تا زن هست، سه زنِ آمریکایی - آفریقایی (که شکلِ محترمانه‌تری از کلمه‌ی سیاه‌پوست هستش) که توی مرکز تحقیقات ناسا، توی شهر هَمپتونِ ایالت ویرجینیا مشغول کار بودن؛ کاترین، دوروتی و مری. این سه نفر توی گروه محاسبات کار می‌کردن که وظیفه‌‌شون انجام یا بازبینی محاسباتِ وقت‌گیر و طولانی‌ای بود که دانشمندان و مهندسین پروژه به نتایجش نیاز داشتن. اون موقع کامپیوتر (به معنای امروزی) وجود نداشت و تمامی محاسبات بطور انسانی و روی کاغذ انجام می‌شدن و حتی ماشین‌حساب‌های ساده و ابتدایی‌ای که مورد استفاده قرار می‌گرفتن اونقدر بدقلق و وقت‌گیر بودن که اغلب ترجیح می‌دادن بطور دستی محاسبات رو انجام بدن! در نتیجه‌ی همه‌ی این‌ها به کارکنانِ بخش محاسبات «کامپیوتر» می‌گفتن که به معنای محاسبه‌گر هست. توی ناسا کامپیوتر‌ها به گروه‌های مختلفی دسته‌بندی شده بودن که این سه نفر توی بخشِ محاسبات غربی مشغول به کار بودن. تمامِ کارکنان بخش محاسبات غربی، زنانِ آفریقایی - آمریکایی‌ای بودن که اکثرشون مدارک ریاضی از کالج یا دانشگاه داشتن.


عکس‌نوشت: از راست به چپ: دوروتی وان، کاترین جانسون و مری جکسون.


عکس‌نوشت: عکس دسته‌جمعی از تعداد خیلی زیادی کامپیوترِ دامن‌پوش :)


عکس‌نوشت: کامپیوتر‌ها در حال انجام محاسبات! اون ماشین‌حساب‌های غول پیکرِ کمپانی Friden رو روی میزها می‌بینید؟


ناسا اون موقع توی سه حوزه‌ی مختلف درگیر مشکل بود. اولیش توی محاسبات مختصات فرودِ کپسول Friendship 7 بود. هیچ معادله‌ی ریاضی‌ای نداشتن که بتونن با استفاده‌ازش مختصات دقیق فرود کپسول رو توی اقیانوس اطلس بدست بیارن؛ اینجا کاترین به کمکِ ناسا میاد. مشکل دوم یه نقصِ فنی توی سپرحرارتی کپسول بود؛ وسیله‌ای که قرار بود موقع سقوط توی جوِ زمین از جزغاله شدن فضانورد جلوگیری بکنه. اینجا مری وارد عمل میشه. مشکل سوم هم این بود که ناسا به تازگی کامپیوتر‌های الکترونیکیِ غول‌پیکری از شرکت IBM خریده بود تا محاسباتش رو تسهیل کنه، اما افراد خیلی زیادی توی ناسا نبودن که زبان برنامه‌نویسی Fortran، و در نتیجه کار با اون ماشین‌ها رو بلد باشن. اینجا جایی بود که دوروتی دست به کار شد.


اما همه‌ چیز به این سادگی نبود، چون خود اون سه نفر هم با مشکلاتی مواجه بودن! در اون سال‌ها هنوز قوانینِ احمقانه‌ی تبعیض نژادی توی خیلی از ایالت‌های آمریکا برقرار بود. قوانینی که مردم رنگین‌پوست رو از بقیه‌ی مردم جدا می‌کرد. توی اتوبوس‌ها صندلی‌های جداگانه‌ای برای رنگین‌پوست‌ها با برچسب «Colored» مشخص شده بود و رنگین‌پوست‌ها حق نشستن توی قسمت‌ سفید‌پوست‌ها رو نداشتن. توی کتابخونه‌ها هم قفسه‌های مشخص و محدودی برای استفاده‌ی رنگین پوست‌ها وجود داشت و اون‌ها نمیتونستن از تمامِ کتاب‌های کتابخونه استفاده کنن. حتی دستشویی‌ها! کاترین مجبور بود هربار برای رفتن به دست‌شویی نیم‌مایل (800 متر!) مسیر رو طی بکنه تا به دستشویی رنگین‌پوست‌ها برسه، چون توی محل کار خودش هیچ دستشویی‌ای برای رنگین‌پوست‌ها تعبیه نشده بود. مری با هزار زور و زحمت تونست یه مجوز از دادگاه بگیره تا بتونه دروس مهندسی رو توی یه مدرسه و درکنار سفید‌پوست‌ها! بگذرونه و نهایتا به اولین زنِ مهندسِ سیاه‌پوست تبدیل بشه، چیزی که رویاش رو داشت.


حالا، اگر می‌خواین بدونید که این سه نفر چطور به این مشکلات غلبه کردن، و ناسا چطور بالاخره موفق شد تا جان گلن رو به عنوانِ اولین آمریکایی به مدار زمین بفرسته، باید فیلم Hidden Figures رو ببینید. اگر اهل اینجور فیلم‌ها نیستین، باید بگم که این فیلم بیشتر از اینکه یک فیلم علمی باشه یک فیلم پاپ‌کورنی هست و به اندازه‌ی هر فیلم درامِ دیگه‌ای سکانس‌های رومانتیک و طنز داره؛ بنابراین با یک فیلم خشک طرف نیستین. اگر هم از کسانی هستین که به نمره‌ی منتقدین اهمیت میده، پس باید بدونین که این فیلم از مجموع نقد‌های سایت راتن تومیتوز، نمره‌ی 93 از 100 رو گرفته. و در آخر اگر به چیزی بیشتر از این‌ها نیاز دارین، شاید بد نباشه که بدونین هانس زیمر جزو گروهِ تهیه‌ی موسیقی‌متن این فیلم بوده :)



پ.ن1: با عذرخواهی خیلی زیاد از کسانی که کامنت‌ گذاشتن و پرسیده بودن قسمتِ دوم رو کی می‌نویسم و من فقط گفته بودم «به زودی!» و این «به زودی» چندین ماه طول کشید. دلیل اصلی این تاخیر بخاطر این بود که من اصلا فرصت نداشتم و از طرفی پست‌های این مدلی خیلی وقت‌گیر هستن. چون اینطوری نیست که من بشینم پشت کیبورد و شروع کنم به تعریف کردن. قبل از اون باید کلی جست و جو انجام بدم، ویکی‌پدیای وقایع مختلف رو چک کنم و سری به قسمت گزارش ماموریت‌های سایت ناسا بزنم تا مطمئن بشم اطلاعات درستی دارم توی پستم می‌نویسم. تازه بعضی از سکانس‌های فیلم رو هم مجددا باید تماشا می‌کردم. خلاصه اینکه، ببخشید :)


پ.ن2: یک دلیل دیگه هم داشت راستش. یک مدت من نمیخواستم درباره‌ی چنین آدم‌هایی مطالعه کنم. یک مدته که حتی خوندن کتاب «فیزیکدانان بزرگ» رو هم متوقف کردم. چندوقته بیشتر از اینکه چهره‌ها برام الهام بخش باشن، باعث میشه که خودم احساس حماقت بکنم!

  • چارلی ‌‌‍‍‍‍‍

نظرات  (۲۱)

  • جولیک ‌‌‌‌‌
  • بعد اینکه همه ی فیلم رو اسپویل کردی؟!:))))
    پاسخ:
    می‌دونستم که اگر این پست رو بخونین چنین چیزی می‌گین D:
    راستش من به اسپویل فیلم‌های تاریخی اصلا اعتقادی ندارم :/ بنظرم الان همونقدر اسپویل شده فیلم، که مثلا به یکی موقع دیدن یه فیلم درباره‌ی جنگ جهانی دوم بگیم متفقین پیروز میشن نهایتا! یا مثلا موقع دیدن فیلم the first man به یکی بگیم که آرمسترانگ با موفقیت روی ماه فرود میاد‌ :)) فکت‌های تاریخی رو اسپویل در نظر نمی‌گیرم :)
    هنوز پستت رو نخوندم و قصدم ندارم الان با موبایل بخونم ولیییییییی اصلا بسی شاد شدم عنوان رو دیدم حس میکنم یکسال به عقب برگشتیم =))
    پاسخ:
    به عقب باز نمی‌گردیم D:
    حالا با گوشی‌هم بخونید ما قبول داریم‌ ها! مشکلی نداریم :))
    همه‌ی کامپیوترها خانوم بودن؟!
    پاسخ:
    نه، کامپیوتر آقا هم بود :) ولی تعداد خانم‌ها به مراتب بیشتر بود. چون کامیپوتر بودن شغل نسبتا سطح پایینی حساب می‌شد و آقایون به واسطه‌ی جنسیت‌شون فرصت‌های شغلی بهتری می‌تونستن کسب کنن. اما برای خانم‌ها اینطور نبود. و تازه فکر می‌کنم یک دلیلش هم این‌باشه که خانم‌ها نیروی کار ارزون‌تری بودن اون موقع؛ و برای ناسا به صرفه‌تر بودن.
    طولانیه چشم خودم درد میگیره آقا =)))
    امروزم یادم رفت ایش :))
    پاسخ:
    فکر کردم چون متن براتون مهمه نمی‌خواین با گوشی بخونیدش D:  :|
  • جولیک ‌‌‌‌‌
  • همه که ریز به ریزِ تاریخ رو نمی دونن خب. برای همینه که اسم فیلم هیدن فیگرزه، نه a review of some people's lives, who you already knew everything about ! 
    دیگه شما حتی قسمت توالت هارم اسپویل کردی:|
    پاسخ:
     *خطرِ اسپویلِ هری‌پاتر*

    من فکر می‌کنم توی تعریف اسپویل باهم مشکل داریم پس :-" از نظر من اسپویل کردن یعنی فاش کردن اون دسته از اطلاعاتی که در صورت دونستن‌شون، دیگه تماشا کردن یا خوندن یه اثر لذت خودش رو از دست میده و بیهوده میشه. که از ترجمه‌ی خود Spoil مشخصه، اثر نابود میشه D: این دسته از اطلاعات به نظر من جزئیات رو شامل نمیشه. یعنی من فکر نمی‌کنم گفتن اینکه «اولین قورباغه‌ی شکلاتی‌ای که هری توی قطار باز می‌کنه از پنجره می‌پره بیرون» اسپویل حساب بشه. یکجور لو دادن حساب میشه؛ ولی بنظرم اسپویل شدتِ خیلی بیشتری داره از لو دادن. اسپویل یعنی اینکه بیام جای جان‌پیچ‌ها رو بگم :))

    فلذا توالت داریم تا توالت D: یه توالت هست که به یه باسیلیسیک غول‌پیکر منتهی میشه که گفتنش اسپویله، یه توالت هم هست که صرفا 800 متر اونورتره، که اسپویل نیست :))
    سلام 
    میخوام بگم اگه فیلمو اسپویل نمی‌کردین من هیچ وقت ترغیب نمیشدم که ببینمش. 
    ( البته معنی اسپویل رو نمیدونستم از ویکی پدیا جویا شدم :)
    پاسخ:
    سلام :)
    خیلی خوشحالم که به دیدن این فیلم ترغیب شدین :) 
    و اینکه الان این یعنی شما هم معتقدین که من فیلم رو اسپویل کردم؟ چون خودم فکر میکنم که نکردم :-"

    @جولیک
    خب واقعیت تاریخی آمریکا هست چیزی نیست که مثلا اولین بار توی این فیلم مطرح شده باشه. مثل اینه که یه آمریکایی به یکی که خلاصه داستان یه فیلم درباره ایران رو نوشته بگه شما پیروز شدن انقلاب 57 رو اسپویل کردین :)

    @چارلی
    خیلی پست خوبی بود و حسابی چسبید. پستای اینطوری بیشتر بنویس. واقعا اینا چیزی نیست که کسی احساس کوچکی و حماقت کنه. تو هنوز اول راهی و خیلی وقت برای موفقیت و انتخاب مسیر آیندت داری. :)
    پاسخ:
    نه راستش من منظور جولیک رو متوجه شدم :) مثال‌های شما اتفاقات بزرگ و کلی‌ای هست. جولیک میگه که تعریف کردن اتفاقات گمنام‌تر و جزئیاتِ کمتر‌ شناخته شده اسپویل حساب میشه اما. که در این مورد باهاشون موافقم :)


    خیلی ممنونم :) و چشم :) هرچند وقتی فکر میکنم می‌بینم که واقعا وقت زیادی ندارم :| 
    از خواندن نوشته هایتان لذت می برم ! ممنون که می نویسید‌.
    پاسخ:
    ممنون‌تر که می‌خونید :)
    خیلی تمیز هری پاتر رو در پاسخ به جولیک اسپویل کردی :)
    پاسخ:
    اوه خوب شدین گفتین :| یه هشدارِ اسپویلر گذاشتم اولش :)
    من از این مدل فیلمای تاریخی خوشم میاد، که شاید کاملا تاریخی هم نباشن ولی یه داستان واقعی رو روایت می‌کنن! (چی گفتم!)
    و با هانس زیمر هم تیر خلاصو زدی :دی (الکی مثلا خیلی سرم میشه!)
    و ضمنا این شکل معرفی که یه سرچی هم پشتش داره خیلی به نظرم تاثیرگذارتره. دم شما گرم و ممنون بابت معرفی :)

    پ.ن. پس من چرا حس اسپویل نداشتم؟ :))
    پاسخ:
    متوجه منظورتون شدم :)) پس فیلم The first man هم توصیه می‌کنم بهتون :)

    من هم چیزی سرم نمیشه :)) محبوب‌ترین فیلم‌های من افتضاح‌ترین نمرات رو از منتقدین و این‌ها گرفته :/

    خواهش میشه :) ایشالا که اثرِ خوبی گذاشته باشه :)

    پ.ن: راستش من هم موقع نوشتن چنین حسی نداشتم :-" نمیدونم چرا :)
  • جولیک ‌‌‌‌‌
  • به احمدرضا: 
    من زمانی که این فیلم رو دیدم میدونستم درمورد نقش زنان سیاهپوست در پروژه فضایی مذکوره. اما همنقد می دونستم. فیلم در مورد سه تا کاراکتر مجزا در حرفه های مجزاست که نقش تاریخی دارن، بله، اما شما باید خوره ناسا بوده باشین که از زندگی هر سه شون خبر می داشتین! و با فرض اینکه خبر می داشتین، چرا باید فیلم رو ببینین؟ چی شما رو تا آخر فیلم نگه می داره وقتی می دونین تهش قراره چی بشه؟ واسه من خرده روایت ها مهم بودن. اینکه من میدونم اسپویل****  اون دختره که تهش رفت دانشگاه نقشش چی بود، اما نمیدونستم تو همون دادگاه اول رای مثبتو میگیره و عاقبت به خیر میشه. اینکه اون مهندس سفیدپوست کی کوتاه میاد اسمشو از روی مقاله های مری برمیداره. اینکه آیا اون خانم منشی سفیدپوست رو تهش میشونن سرجاش یا نه. پایان اسپویل **** و وقتی اینا رم برای من تعریف می کنی، تنها هدفی که برام باقی می مونه که فیلمو ببینم، قربون صدقه چشمای شلدون رفتنه. 

    ایژور:-"
    پاسخ:
    این کامنت خطاب به من نبود ولی باهاتون موافقم :) کمی زیاد وارد جزئیات شدم، باید یک سری از مسائل رو می‌سپردم به فیلم :)

    هرچند قسمت اول کامنت همچنان بنظرم درست نمیاد. من فکر میکنم که کاملا ممکنه که از کلِ یه فیلم خبر داشته باشین و همچنان دوست داشته باشین که اون فیلم رو ببینید. این همه اقتباسِ جدید از داستان‌های کلاسیک و قدیمی پس با چه هدفیه؟ و اینکه تا به حال نشده که یک کتابی رو خونده باشین و خیلی دلتون خواسته باشه که اقتباس سینمایی‌ش رو هم ببینید؟ :)


    من سرچ کردم ایژور، و فقط نتایج مربوط به «ایژور گودیانسن»، مهاجم ایسلندی سابق بارسلونا، برام اومد D: بنابراین خودتون معنیش رو بگین لطفا :))

    @جولیک
    آها خب همونطور که چارلی گفت تعریف من و شما از اسپویل متفاوته. یعنی من به این چشم به فیلم نگاه کردم که از روی یه جریان تاریخی اومدن این فیلم رو ساختن. حالا برم ببینم چطور پیاده کردن این قضیه رو. داستان سازی هاشون به چه صورت بوده و ...

    پاسخ:
    :-" 
    ولی من خودم صرفا بخاطر ناسا وسوسه شدم ببینمش :))
    یک عدد چوگویک خشمگین وارد می‌شود برید کنار :/
    خجااااااااااالت بکش اون پی نوشت دوم چیه که نوشتی آخه؟ اصلا قهر می‌کنم باهات :/
    هر کسی در نوع خودش میتونه نابغه باشه حالا اگه فلانی و بیساری تو یه مقطع بهتر بودن و هزار حرف دیگه باید بهت بگم که خب اونا ایران دنیا نیومده بودن یک عدد دهه هفتادی لوس ننرم نبودن :| ای بدم میاد از این لوس بازیای اون ور هفتاد :/ زیادی با هشتادیا گشتین باید بزنیم‌تون به تنظیمات کارخونه برگردین :)) بابا لعنتی انقدر ناامید نشو یا فکر نکن احمقی، خیر احمق نیستی دهه :/ آدم وقتی احمقه که خودش باور کنه و تو خیلی خیلی بی جا میکنی به داداش کوچولوی من بگی احمق یعنی حقته الان پاشم بیام شهرتون‌ها :/ چند وقتیم هست دلم میخواد بیام :| زودتر خونده بودم که پوستت رو می‌کندم :/ بــــــــــــــــــــــی ادب گستاااااااااااااااخ به داداش من اهانت میکنه بدو برو جلو خونه خودتون بازی کن تا توپت رو پاره نکردم!‌ :)) خلاصه انقدر خودتو دست کم نگیر لطفا هر وقت از این حسا اومد سراغت بیا دعوات کنم به راه راست هدایت شی :/
    و اما در مورد این سه تا زن باید بگم یعنی تو فکر کردی از یه زن آمریکایی - آفریقایی کمتری؟ اونم زنی تو اون زمان و موقعیت؟ اون هر چی خواست شد تو هم میشی مفهومه؟ :|
    بعدم که خدایی به آدما میگفتن کامپیوتر؟ یه جور عجیبیه برام :)) با اون عکس کامپیوترهای دامن پوش که مردم از خنده =)) یعنی با عکس نه با متنی که زیرش نوشتی
    و در مورد اسپویل فیلم والا که من اولین بار نزدیک دو سال پیش تو وب هولدن یا همین جولیک فهمیدم که فیلم بین خفنا هی اسپویل اسپویل میکنن که یعنی داستان فیلم لو رفت :)) و من چون یه فیلم بین حرفه‌ای نیستم اتفاقا دونستن داستان بیشتر کنجکاوم میکنه تا برم ببینمش :دی مثلا من خودم سر فیلم هری پاتر :) کتاباش که اصلاااااااا و ابدااااااااااا جذبم نکرد :| ولی فیلمش یک بخش‌هایی رو به صورت بریده شده از تی وی دیدم یک سری چیز میز تو همین وب جولیک و خورشید خوندم دیدم نه انگار باحاله تازه رفتم دانلود کردم :)) یه همچین آدمیم :دی یعنی برام علاوه بر داستان خفن و اینکه خب آره ندونی بهتره برام مهمه برام جذابیت‌های بصری فیلم مهمه که اونم از تعاریف برداشت میکنم داشته یا نداشته :دی
    و در آخر اون پی نوشت دوم :/ خودت تنبیه مناسب بگو تا نکشتمت بی ادبببببببب یادت نره تو بااااااااااااااااااااید همون سالی که من نوبل میگیرم نوبل بگیری و گرنه که ... :/ دیگه خود دانی :|
    پاسخ:
    :))
    راستش در جواب این کامنت بجز خندیدن کار دیگه‌ای نمیتونم بکنم :)) تشکر که هستین :)
    اون کتابم توی خوابگاهه؛ فردا که برگردم دوباره خوندنش رو ادامه می‌دم :) بخاطرِ چوگویک :)

    می‌خواین این بار برای تنبیه روی کاغذ بنویسم «من یه خواهر نوبلیست دارم»؟ :))
    نه به جاش بنویس که من باید نوبل فیزیک بگیرم
    پاسخ:
    این رو نمی‌تونم بنویسم راستش :/ با قولی که به خودم دادم سازگار نیست. نمیشه عوضش کنید؟ :)
    راستی خواهش میکنم
    و مرسی :دی بیشتر حواسم به تنبیهت بود🤭
    پاسخ:
    مشخص بود کاملا :))
    خب چه قولی دادی؟ :دی
    بنویس که من دیگه خودمو دست کم نمیگیرم 😁
    پاسخ:
    میشه نگم؟ :) بالاخره میگم‌ش ولی الان نه :)
    چشم :)
  • جولیک ‌‌‌‌‌
  • اینجور -> اینژور -> ایژور :))
    پاسخ:
    من فکر کردم یه کلمه‌ی فرانسویه که بخاطر سکونت توی کبک به شما هم سرایت کرده D:
    بله که میشه اتفاقا بهترم هست میگن نگید اینو هم اینایی که به کائنات و انرژی معتقدن میگن هم مذهبی‌ها هم اونایی که قدیمی هستن و به چشم و اینا معتقدن
    پاسخ:
    نه نه اصلا موضوع این‌ها نیست D: فقط خجالت می‌کشم که بگمش همین :))

    + بعدا باید یه پست درباره‌ی انرژی کائنات و این‌ها بنویسم :/ یه پست کمی خشن :)
    پس چه حرفا چه چیزا آدم شاخ در میاره :/
    کی از خواهرش خجالت میکشه؟ اگه نگی منم یه چیزی که میخواستم بگم نمیگم😁
    ( یه چیزی تو مایه‌های موی منو ول کن تا موتو ول کنم بچگیا :/ )

    +بنویس بنویس خیلی مشتاقم بخونمش😍😍😍
    پاسخ:
    ئه پس اینطوریه؟ گروکشی می‌کنید؟ D:

    + راستش از نوشتنش میترسم :| خیلی پست بی‌رحمانه و قاطعی میشه آخه :-"
    من خواهر بزرگترم زورم میرسه زورگو باشم :))
    تازه جریمه‌هاتم ننوشتی :/

    +نترس، نترس بچه جون، برو، برو بازم به میدون :)) نمیدونم چه ربطی داشت و اصلا درست یادم بود یا نه :)) ولی یهو یادش افتادم :دی ولی نترس و بنویس
    پاسخ:
    میرم به مامانم میگم :/
    نوشتم، فقط عکسش رو نفرستادم براتون :)

    + چشم چشم D:
    =)))
    آورین

    بازم آورین
    پاسخ:
    تشکر :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی