بانوانِ ماه - قسمت دوم
قسمت اول دربارهی مارگارت همیلتون بود که با فرود موفق اولین انسان روی ماه تموم شد. برای قسمت دوم اما قرار نیست ماجرا رو کامل توضیح بدم؛ چون آخرش میخوام شما رو ارجاع بدم به یک اقتباس سینمایی.
قسمت دوم در سال 1961، یعنی حدودا هفت سال قبل از قسمت اول جریان داره. آمریکا و شوروی درگیر جنگ سرد هستن و در دوازده آپریلِ همون سال، شوروی موفق میشه که اولین انسان رو به فضا بفرسته. یوری گاگارین سوار بر کپسولِ واستوک طی یک ساعت و چهل و هشت دقیقه مدارِ زمین رو دور میزنه و با سلامت فرود میاد. این موفقیتِ شوروی باعث شد که فشارها روی ناسا خیلی افزایش پیدا کنه. اینطوری که هرروز از کاخ سفید زنگ میزدن و میگفتن که «این همه از بودجهی مملکت رو میگیرین پس توی اون خرابشده دارین چه غلطی میکنین؟». بنابراین موضوع فقط یک پروژهی علمی نبود، فشارهای سیاسی وارد کار شده بود و حتی فشارهای اجتماعی از طرف مردمی که انتظار داشتن کشورشون جلوی شوروی کم نیاره. اینطوری بود که ناسا بطور خیلی فشرده و جدی روی برنامهای به اسم «پروژهی مرکوری» کار میکرد تا اولین آمریکایی رو به فضا بفرسته.
داستانِ ما درباره سه تا زن هست، سه زنِ آمریکایی - آفریقایی (که شکلِ محترمانهتری از کلمهی سیاهپوست هستش) که توی مرکز تحقیقات ناسا، توی شهر هَمپتونِ ایالت ویرجینیا مشغول کار بودن؛ کاترین، دوروتی و مری. این سه نفر توی گروه محاسبات کار میکردن که وظیفهشون انجام یا بازبینی محاسباتِ وقتگیر و طولانیای بود که دانشمندان و مهندسین پروژه به نتایجش نیاز داشتن. اون موقع کامپیوتر (به معنای امروزی) وجود نداشت و تمامی محاسبات بطور انسانی و روی کاغذ انجام میشدن و حتی ماشینحسابهای ساده و ابتداییای که مورد استفاده قرار میگرفتن اونقدر بدقلق و وقتگیر بودن که اغلب ترجیح میدادن بطور دستی محاسبات رو انجام بدن! در نتیجهی همهی اینها به کارکنانِ بخش محاسبات «کامپیوتر» میگفتن که به معنای محاسبهگر هست. توی ناسا کامپیوترها به گروههای مختلفی دستهبندی شده بودن که این سه نفر توی بخشِ محاسبات غربی مشغول به کار بودن. تمامِ کارکنان بخش محاسبات غربی، زنانِ آفریقایی - آمریکاییای بودن که اکثرشون مدارک ریاضی از کالج یا دانشگاه داشتن.
عکسنوشت: از راست به چپ: دوروتی وان، کاترین جانسون و مری جکسون.
عکسنوشت: عکس دستهجمعی از تعداد خیلی زیادی کامپیوترِ دامنپوش :)
عکسنوشت: کامپیوترها در حال انجام محاسبات! اون ماشینحسابهای غول پیکرِ کمپانی Friden رو روی میزها میبینید؟
ناسا اون موقع توی سه حوزهی مختلف درگیر مشکل بود. اولیش توی محاسبات مختصات فرودِ کپسول Friendship 7 بود. هیچ معادلهی ریاضیای نداشتن که بتونن با استفادهازش مختصات دقیق فرود کپسول رو توی اقیانوس اطلس بدست بیارن؛ اینجا کاترین به کمکِ ناسا میاد. مشکل دوم یه نقصِ فنی توی سپرحرارتی کپسول بود؛ وسیلهای که قرار بود موقع سقوط توی جوِ زمین از جزغاله شدن فضانورد جلوگیری بکنه. اینجا مری وارد عمل میشه. مشکل سوم هم این بود که ناسا به تازگی کامپیوترهای الکترونیکیِ غولپیکری از شرکت IBM خریده بود تا محاسباتش رو تسهیل کنه، اما افراد خیلی زیادی توی ناسا نبودن که زبان برنامهنویسی Fortran، و در نتیجه کار با اون ماشینها رو بلد باشن. اینجا جایی بود که دوروتی دست به کار شد.
اما همه چیز به این سادگی نبود، چون خود اون سه نفر هم با مشکلاتی مواجه بودن! در اون سالها هنوز قوانینِ احمقانهی تبعیض نژادی توی خیلی از ایالتهای آمریکا برقرار بود. قوانینی که مردم رنگینپوست رو از بقیهی مردم جدا میکرد. توی اتوبوسها صندلیهای جداگانهای برای رنگینپوستها با برچسب «Colored» مشخص شده بود و رنگینپوستها حق نشستن توی قسمت سفیدپوستها رو نداشتن. توی کتابخونهها هم قفسههای مشخص و محدودی برای استفادهی رنگین پوستها وجود داشت و اونها نمیتونستن از تمامِ کتابهای کتابخونه استفاده کنن. حتی دستشوییها! کاترین مجبور بود هربار برای رفتن به دستشویی نیممایل (800 متر!) مسیر رو طی بکنه تا به دستشویی رنگینپوستها برسه، چون توی محل کار خودش هیچ دستشوییای برای رنگینپوستها تعبیه نشده بود. مری با هزار زور و زحمت تونست یه مجوز از دادگاه بگیره تا بتونه دروس مهندسی رو توی یه مدرسه و درکنار سفیدپوستها! بگذرونه و نهایتا به اولین زنِ مهندسِ سیاهپوست تبدیل بشه، چیزی که رویاش رو داشت.
حالا، اگر میخواین بدونید که این سه نفر چطور به این مشکلات غلبه کردن، و ناسا چطور بالاخره موفق شد تا جان گلن رو به عنوانِ اولین آمریکایی به مدار زمین بفرسته، باید فیلم Hidden Figures رو ببینید. اگر اهل اینجور فیلمها نیستین، باید بگم که این فیلم بیشتر از اینکه یک فیلم علمی باشه یک فیلم پاپکورنی هست و به اندازهی هر فیلم درامِ دیگهای سکانسهای رومانتیک و طنز داره؛ بنابراین با یک فیلم خشک طرف نیستین. اگر هم از کسانی هستین که به نمرهی منتقدین اهمیت میده، پس باید بدونین که این فیلم از مجموع نقدهای سایت راتن تومیتوز، نمرهی 93 از 100 رو گرفته. و در آخر اگر به چیزی بیشتر از اینها نیاز دارین، شاید بد نباشه که بدونین هانس زیمر جزو گروهِ تهیهی موسیقیمتن این فیلم بوده :)
پ.ن1: با عذرخواهی خیلی زیاد از کسانی که کامنت گذاشتن و پرسیده بودن قسمتِ دوم رو کی مینویسم و من فقط گفته بودم «به زودی!» و این «به زودی» چندین ماه طول کشید. دلیل اصلی این تاخیر بخاطر این بود که من اصلا فرصت نداشتم و از طرفی پستهای این مدلی خیلی وقتگیر هستن. چون اینطوری نیست که من بشینم پشت کیبورد و شروع کنم به تعریف کردن. قبل از اون باید کلی جست و جو انجام بدم، ویکیپدیای وقایع مختلف رو چک کنم و سری به قسمت گزارش ماموریتهای سایت ناسا بزنم تا مطمئن بشم اطلاعات درستی دارم توی پستم مینویسم. تازه بعضی از سکانسهای فیلم رو هم مجددا باید تماشا میکردم. خلاصه اینکه، ببخشید :)
پ.ن2: یک دلیل دیگه هم داشت راستش. یک مدت من نمیخواستم دربارهی چنین آدمهایی مطالعه کنم. یک مدته که حتی خوندن کتاب «فیزیکدانان بزرگ» رو هم متوقف کردم. چندوقته بیشتر از اینکه چهرهها برام الهام بخش باشن، باعث میشه که خودم احساس حماقت بکنم!
- ۹۸/۰۱/۱۰