دروغ‌ها :: نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

"دوباره به اون نقطه نگاه کنید. اون اینجاست، اون خونه‌ست، اون ماییم!"

دروغ‌ها

چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۸، ۰۴:۳۷ ق.ظ

چرنوبیل دیروز تموم شد. خب، فوق‌العاده بود. با وجود اینکه قطعا تحریفاتی داشت و اغراق‌هایی؛ چون بالاخره یک سریالِ آمریکایی درباره‌ی شوروی هست! اما با تمامِ این‌ها من فکر می‌کنم که پیامش رو خیلی خوب رسوند. شاید داستانِ واقعیِ چرنوبیل دقیقا به همین شکل نباشه، اما این چیز خیلی مهمی رو تغییر نمی‌ده، چون این سریال بیشتر از اینکه درباره‌ی یک فاجعه‌ی هسته‌ای باشه، درباره‌ی دروغ‌ها بود. که چطور دروغ‌ها روی هم‌دیگه تلمبار می‌شن، و در نهایت اونقدر سنگین می‌شن که هرچیزی که زیرشون باشه رو خرد می‌کنن. حتی اگر این سریال هم پر از دروغ باشه، روزی مشخص میشه؛ اگر به آخرین دیالوگِ سریال باور داشته باشیم:


  • دانشمند بودن، یعنی ساده‌ و بی‌تکلف بودن. ما چنان در جست‌وجوی حقیقت غرق می‌شویم که متوجه‌ نمی‌شویم چه تعدادِ کمی خواهان یافتنِ آن هستند. اما حقیقت همیشه آنجاست، چه آن را ببینیم چه نبینیم، چه آن را انتخاب کنیم چه نکنیم. حقیقت اهمیتی به نیازها و خواسته‌های ما نمی‌دهد؛ به دولت‌های ما، ایدئولوژی‌های ما و مذاهبِ ما اهمیت نمی‌دهد. تا ابد برای لحظه‌ی مناسب صبر می‌کند. و این، در نهایت، هدیه‌ی چرنوبیل است. جایی که من زمانی از بهای حقیقت می‌ترسیدم، حالا تنها می‌پرسم «بهای دروغ‌ها چیست؟»


حالا که مینی‌سریال چرنوبیل این‌قدر فراگیر شده، من می‌خوام یک فیلمِ دیگه درباره‌ی دروغ‌ها معرفی کنم. بیست و هشتمِ ژانویه‌ی 1986 شاتل فضاییِ چلنجر تنها چند دقیقه بعد از پرتابش منفجر میشه و خدمه‌ی شاتل که شامل شش فضانوردِ حرفه‌ای و یک خانوم معلمِ مدرسه بودن کشته میشن. بزرگ‌ترین فاجعه‌ی فضایی در تاریخِ ناسا. 

یک کمیته تشکیل میشه برای بررسی علت حادثه. یک کمیته شامل سیاست‌مدارها، فضانوردها، مقامات ارتش و یک دانشمند که از تمامِ اون افراد جسارتِ بیشتری داشت؛ ریچارد فاینمن. اما می‌دونید که همیشه برملا کردنِ حقیقت چقدر سخته؛ فاینمن وظیفه‌ی سختی روی دوشش بود و خب، مثل همیشه از پسش بر اومد.

مهم نیست که خودت رو پیشرفته‌ترین کشور دنیا بدونی یا به تنهایی سالانه پنجاه درصدِ علمِ دنیا رو تولید کنی؛ سیاست‌مدارها و مسئولینِ ساده‌لوح و احمق همه جا هستن.

The Challenger رو ببینید :)


+ هشدار! یک فیلم The Challenger Disaster هم برای سال 2019 هست که اون هم به این حادثه می‌پردازه، ولی خب چه فایده؟ اون فاینمن نداره D:


پ.ن: گفته بودم که من خیلی جوگیرم. امروز دندون‌پزشکی بودم؛ بعدش رفتم توی اون اتاقِ رادیولوژی که از دندون‌ها عکس می‌گیرن. داشتم به مانیتوری که اونجا بود نگاه می‌کردم که مسئولش اومد. صدام رو صاف کردم.

- سلام! 

- سلام.

- میزان تشعشع این دستگاه چند رونتگنه؟

- چی؟ :|

بعد بهم گفت که نمی‌دونه و دستگاه رو فقط بر حسب جریان برقِ عبوری تنظیم می‌کنه؛ که بنظر کاملا منطقی میومد، تنظیم کردنِ مستقیمِ میزان پرتوزایی باید سخت‌تر باشه. و تازه چیزی که من بهش توجه نکردم این بود که رونتگن اصلا دیگه جزو یکاهای SI نیست. الان با بکرل و گری کار می‌کنن :/

  • چارلی ‌‌‍‍‍‍‍

نظرات  (۲۵)

  • خورشید ‌‌‌
  • خودت چند رونتگنی؟ :)))) این چه طرز حرف زدن با مردمه؟ شبیه بد و بیراه می‌مونه. 

    خب، من چرنوبیل رو دوست نداشتم. :دی هروقت این رو می‌گم، برادرم سریع برآشفته می‌شه ولی خب واقعا به نظرم اون قدری که سنگش رو به سینه می‌زنند خوب نیست. 

    پاسخ:
    باید روی مقدمه‌چینی کار بکنم کلا :/ چندبار دیگه هم اینطوری شده D: تازه من اغلب تشخیص نمیدم که آیا دارم کلمات درستی رو بکار می‌برم یا نه. مثلا اون دفعه داشتم با استاد شیمی صحبت می‌کردم، بعد خیلی جدی گفتم «خب استاد مگه الکترون‌ها خَرَکی حرکت نمی‌کنن؟». بعد استادم تا پنج دقیقه داشت فقط می‌خندید. بعدا دوستام بهم گفتن که خرکی کلمه‌ی مناسبی نیست موقع صحبت کردن با یک استاد :))

    من هم مثل برادرتون برآشفته شدم :/ اما خب هنوز نمی‌تونید انکار کنید که لااقل از نظر فنی معرکه بود! تمام اون رنگ‌ها و نورهای سرد و مرده؛ تمام اون نویزهای فیلم که حس قدیمی بودن رو القا می‌کرد. تازه من عاشق لگاسوف هم شدم D: 
    حالا مثلا بهت میگفت قد چرنوبیل رونگتنه میخواستی چیکار کنی؟ فرار؟ :)))))
    پاسخ:
    قد چرنوبیل؟ اگر اونقدر بود دیگه اصلا کار به صحبت‌کردن نمی‌کشید؛ درجا تبخیر می‌شدم :/ سی‌هزار رونتگنه ناسلامتی.
    قضیه دندون‌پزشکی خیلی خوب بود :)) من اون سری رفته بودم (البته قبل دیدن چرنوبیل بود) نهایت کاری که کردم این بود که سعی می‌کردم تنهایی دستگاهو کشف کنم بدون اینکه دکمه‌ایشو بزنم :/ :دی

    چلنجر رو گذاشتم دانلود شه :) این فاینمن‌تون هم که همه جا بوده :))
    پاسخ:
    دارم فکر می‌کنم که اگر فاینمن بود احتمالا اونقدر جرئت داشت که دکمه‌های دستگاه رو فشار بده D:

    فاینمن اصولا توی هر سوراخ سنبه‌ای خودش رو وارد کرده :)) حتی یک مدت توی آزمایشگاه روی ویروس‌ها مطالعه می‌کرد. می‌دونستین؟ 
    مرسی پیشنهاد فیلم :)
    پاسخ:
    خواهش میشه :)
    "صداهایی از چرنوبیل" رو خوندی؟
    یه داستان صوتیشو گوش دادم، تا شب چشمام باز نمیشد از گریه. به شدت دلخراش و روحخراش بود... نمیدونم یه روز میتونم بخونمش یا نه، ولی تا نخوندم سریال رو نخواهم دید :)
    پاسخ:
    کتابش رو تازه خریدم. نشر چشمه با عنوان «نیایش چرنوبیل» منتشرش کرده. اما همون صفحاتی که تصادفی باز کردم و نگاهی بهش انداختم پر از درد و رنج بود. حتی بیشتر از سریال، فکر می‌کنم.

    اما فکر نمی‌کنم دیدن سریال قبل از اون کتاب مشکلی به وجود بیاره؛ روایت‌های متفاوتی دارن، تجربه‌ی همدیگه رو خراب نمی‌کنن. هرچند سریال رو نبینید فعلا :-" سوختگی‌های ناشی از رادیواکتیویته خیلی وحشتناکن.
    بهای دروغ چیه...؟ 
    این جمله خیلی عظیمه . چرنوبیل رو در حال پخش دیدم ، جذاب بود ، درد داشت ، درد داشت و درد داشت .. دروغ همیشه خطرناکه ، همیشه ، به میزان بزرگی کار حتی میتونه به توان ان برابر هم خطرناک تر باشه ..
    ذکر این روزا ها بعد از دیدن چرنوبیل همینه : ?what is the cost of lies
    پاسخ:
    اما گاهی که بهش فکر می‌کنم می‌بینم که الان برای ما ساده هست. حالا که ۳۰ سال گذشته. شاید ما هم اگر توی چنین وضعیتی قرار می‌گرفتیم دروغ می‌گفتیم و فکر می‌کردیم که داریم کار درست رو انجام می‌دیم!؟
  • بنیامین بیضایی
  • منم دیدم این رو! معمولا موضوعات سیاسی خیلی محبوب نمیشن ولی اینکه چرنوبیل به یک واقعه از چند دیدگاه نگاه کرده و اون ها رو به هم پیوند زده خیلی خوب بود! (آتش نشان و همسرش، دانشمندان، جاه طلبان و کله گنده هاو...!) و اینکه اگه کسی یکم مطالعات فیزیکی در ذیل تماشای سریال داشته باشه جالب تر میشه براش هر چند که سریال سعی کرده در سکانس های پنهانی یه سری اطلاعات ساده از نحوه کارکرد راکتور ها و ... به مخاطب منتقل کنه! در کل خوب بود! یه نکته مثبتی که داشت این بود که سریال سر تا سر اندوه نبود! یعنی خب میشه از  چرنوبیل یه تراژدی تمام در آورد ولی به بخش تراژیک قضیه هم به اندازه پرداخت شده بود.
    پاسخ:
    به نظر من دلیلش اینه که چرنوبیل یک اتفاق سیاسی نبوده در اصل. هرچند پیامدها و دلایل سیاسی‌ای داشته. اما در درجه‌ی اول بزرگترین فاجعه‌ی تکنولوژیکی بشر تا الان بوده. باعث شد که مقررات امنیتیِ فعالیت‌های هسته‌ای با دقت بیشتری بازنگری بشه توی دنیا. 
    در مورد تراژدی هم کاملا موافقم :) کاملا این توانایی رو داشتن که فیلم رو پر از سیاه‌نمایی و درد و رنج کنن و تازه از اونجایی که شوروی اصلی‌ترین دشمن آمریکا هم بوده، به عنوان یک شبکه‌ی آمریکایی انگیزه‌ی کافی رو هم داشتن حتی. 
    همون موقع که دیدم تیترو فهمیدم درباره چیه پست D:
    من عین دیوونه ها راهم که میرم تو خونه ذکر What is the cost of lies بر زبانم جاریه :))))
    ممنون بابت معرفی فیلم :)
    پاسخ:
    هری‌ها باهوشن آخه :)
    جمله‌ش یک آهنگِ خاصی داره که توی ذهن می‌شینه کلا :/ کاست آف لایز . . . D:

    خواهش میشه :)
    دیگه پست نمی‌نویسی برامون؟ :/
    اگه بشه حتما فیلمه رو می‌بینم.
    چرنوبیل رو هم،می‌خواستم اول کتابش رو بخونم بعد فیلم رو ببینم، اما الان نمی‌دونم دست سرنوشت اول به کدوم طرف مرا خواهد کشاند. :) 
    پاسخ:
    منظورتون از «کتابش» کدوم کتابه دقیقا؟ :-" چون چرنوبیل یک واقعه‌ی تاریخیه، مثل جنگ‌جهانی. کلی کتاب درباره‌ش نوشته شده. یک کتاب مرجع و اصلی‌ای وجود نداره. و تازه دیدن سریالش هم منافاتی نداره با کتاب بنظرم. روایت‌های مختلفی دارن سریال و کتاب، هم‌دیگه رو کامل می‌کنن :)
    هنوز چرنوبیلو ندیدم!ولی میدونم گیم اف ترونزو له کرد!له! خفنِ لامصب!
    یه چیزی چشمو گرفت به اسم "فاجعه ناسا".خب.چند روز پیش first man رو دیدم.(از بازی رایان گالسینگ کلا در هیچ فیلمی خوشم نمیاد.هیچ فیلمی.چه اکشن.چه رومنس.چه ناسایی طور.خوشتیپه اوکی قبول ولی خشکه.شبیه بسکوت مادر بدون شیر میمونه.)و چارلی! من فک میکنم کل ناسا تو دوران خودش یه فاجعه انسانی قغیر قابل انکارژ انکار کننده همه چیز بوده و مخلفتاش(: من خیلی دو دارم ناسا رو.دیروز یه تیشرت ناسا به قیمت 98 تومن رو تو ویترین با چشام داشتم میخوردم.ولی،چی بگم؟.علم خطریه.خطری.وقتی کشفش میکنی 90 درصد میشه :تخریب.خودتخریب.و پنج درصد پیشگیری.پنج درصد درمان.درصدا اغراق امیزن.ولی با این چیزی که من الان در حد یه بچه 18 ساله میفهمم همینه.تو فیلم the mag دانشمنده اعتراف میکنه که"اوکی بچه ها.طبق معمول.کوسهه که ماقبل تاریخیه و اینقدر باحاله رو پید کردیم ولی همونطور که میدونین باید نابودش کنیم.چون کار ما همینه.کشف.و بعد نابودی."(پی نوشت: جیسون استاتهام توش بازی میکنه D: )
    خلاصه که.من هنوزم نمیدونم حقیقت چیه.
    پاسخ:
    من ندیدم گات رو، ولی فکر می‌کنم اینکه فصل آخرش خیلی خراب‌کرده هم بی‌تاثیر نبوده D: اچ‌بی‌او خواسته اعاده‌ی حیثت بکنه یک جورایی :))

    به مرلین قسم اگر من یک‌ کلمه از حرف‌هاتون رو فهمیده باشم D: میشه دوباره و همراه با پاراگراف ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی توضیح بدین برای چارلی؟ :))
    منم میخواستم سریال چرنوبیل رو ببین تا یه متنی خوندم منصرف شدم پیداش کردم برات لینکشو میفرستم :) خیلی بد کوبیده بود هم فیلمو هم بینندگانشو :))
    دومی رو دانلود میکنم حتما :دی
    من که فیزیکم افتضاحه رونتگن رو یادمه چراشو نمیدونم :)) برای همین از تعجبش تعجب کردم :دی ولی توقعت از یه تکنسین بالا بوده خدایی چون خیلیاشون اصلااااا نمیدونن دارن چیکار میکنن عین طوطی یکسری دستور العمل حفظ کردن
    پاسخ:
    سریال رو به دلایل سیاسی می‌کوبن همه. وگرنه هیچ‌کس نمی‌تونه جذابیت و تکنیک‌ بالاش رو زیر سوال ببره. و تازه هیچ‌وقت قبل از دیدن یه فیلم‌/سریال/ کتاب نقدش رو نخونین :-" اول برداشت خودتون رو داشته باشین بنظرم :)

    دلم برای اون آقاهه هم سوخت کمی راستش :/ فقط میومد بیرون از اتاق و یک دکمه رو می‌زد. کل روژ همین کار رو می‌کرد :/ من بودم خودکشی می‌کردم!
    من همین‌قدر از فاینمن می‌دونم که عکسش گوشه‌ی وبتونه. آیا اگه Challenger 2019 رو ببینم خیلی ضرر می‌کنم؟!
    پاسخ:
    ضرر که نمی‌کنید ولی اینطوری بر داغان بودن خودتون صحه میذارین :)))
    این‌ یکی حتی نمرات کمتری هم گرفته توی IMDB. چطور حالا؟ این رو از قبل دانلود کردین؟ :)
    اچ بی او اون بالا نشسته فقط داره رکورد خودشو میزنه همش(: عالیه سروری میکنه واسه خودش.

    داشتم میگفتم که یه جا تو متنت نوشته بودی "فاجعه امیز ترین اتفاق ناسا" برای کشته شدن 6 تا ادم.فیلم firstMan (با بازی رایان گالسینگ، "بسکوییت مادر بدون شیر" ترین  بازیگری که تا به حال دیدم) نشاندهنده این بود که ناسا توی تاریخ فضا نوردیش ملت رو بدبخت کرده بوده.
    فقط توی فاصله زمین تا اسمون 6/7 نفر مردن.چیزی که فیلم نشون داد 6/7 نفر بود.دیگه در 10 اپولویی که فیلم بهش اشاره نکرد معلوم نیست چقدر خسارت جانی وجود داشته.
    و همچنین خسارت مالی.اتفاقا توی فیلم یه سیاه پوستی داره رپ میخونه و اینو میگه :
    یه موش خاهرموگاز گرفت،سفید پوسته رفته به ماه
    صورت و دستاش ورم کردن ولی سفید پوسته هنوز هست روی ماه
    نمیتونم پول دکترمو بدم،ولی اون رفته روی ماه
    چرا کرایمو بیشتر کرد؟چون اون رفته به ماه؟
    من که هفته پیش بهش 50 دلار دادم!چون اون رفته به ماه!
    مالیات ها چندین برابر شد.تهشم توی فیلم مدام میزد تو سر بیننده که واسه جلو افتادن از شوروی بوده همه اینکارا.
    علم خوبه.دوسش دارم."و به همون اندازه بی رحمه." (استینجرثینگز فصل اول دیالوگ معلم کلارک) و اینکه ماهم با کشف علم با خودمون بی رحم میشیم.با طبیعت بیرحم میشیم.تقصیر علم نیست.تقصیر دیدگاهیه که بهمون میده.تقصیر فرکانسیه که ما از بیس کیلومتری به همه چی میدیم."طبق معمول یه چیی رو کشف کردیم و حالا باید نابودش کنیم"(دانشمنده تو فیلم the mag).نمیدونم چرا ولی"حقا که انسان سر کشی میکند!"(سوره علق)
    ما همینیم.چه بخوایم چه نخوایم.من ناسارو دوس دارم.من عاشق چیزاییم که از ما مخفی میکنه.دنیاهایی که نمیدونیم هستن یا نیستن.ولی جنبه منفیه کشف کردنمون دیگه داره زیاد میشه و میخوره تو صورتمون.دارن ماه رو میفروشن!باورت میشه؟.
    خلاصه که اینطوریه.
    پاسخ:
    البته شایعاتی هم درباره‌ی چراییِ نمرات بالای چرنوبیل هست :-" ولی خب نمیشه انکار کرد خوب بودنش رو :)

    فکر نمی‌کنم اوضاع به این بدی باشه راستش؛ می‌تونیم البته پارانوید باشیم و کلی تئوری توطئه بسازیم پیش خودمون، ولی آمریکا - با تمام استعمارگری‌هاش و جنایاتش - سیاست‌های داخلی شفافی داره. خیلی شفاف‌تر از ما. پنهان‌کاری برای ناسا به این سادگی‌ نیست :-" مجبوره که خیلی از موارد رو - از جمله تلفات انسانی - به طور صریح و عمومی منتشر کنه. درواقع اینطوری بیشتر پیشِ مردم اعتماد جلب می‌کنن؛ تا اینکه خطرِ رسوایی توسط رسانه‌ها رو به جون بخرن.

    ولی خب می‌دونید، همونطور که گفتین، توی علم باید کمی بی‌رحم باشیم. شاید هزینه و تلفات بدیم، ولی در نهایت این کار نجات میده ما رو. مثل اینتراستلر دقیقا. دیدینش؟ اونجا ناسا به طور مخفی فعالیت می‌کنه چون مردم نمی‌تونن قبول کننن که توی اون اوضاع بدِ کشاورزی و تامینِ غذا دولت این همه هزینه کنه برای تحقیقاتِ ناسا. ولی خب نهایتا همون هزینه بشریت رو نجات داد :)
    دیگه واقعا فاینمن نمی‌تونه به داغانیت من ربطی داشته باشه. :/
    نه هیچ‌کدوم رو دانلود نکردم هنوز. می‌خواستم بدونم اگه زیاد فرقی نمی‌کنن من همون محصول 2019 رو ببینم. نمی‌دونم اون یکی، محصول چه سالیه ولی من اونی که بروز‌تره رو بیشتر می‌پسندم. ولی انگار شواهد نشون می‌ده من باس برم همون چلنجر اولیه رو ببینم. =)
    پاسخ:
    خیلی هم می‌تونه. اصولا فاینمن به همه چیز ربط داره D:
    این هم قدیمی نیست خیلی، برای 2013 هست :) شما هم نظرتون رو بگین پس بعدش :-"
    اون فامیلمون که گفتم تو بلاگم فوت کردند چند وقتیه درگیر مراسم و اینائیم. تازه من که نمیتونم مثل چارلی به این خوشگلی بنویسم :)
    پاسخ:
    هری؛ خیلی متاسفم. خدا رحمتشون کنه.
    من واقعا دعا کردم براشون.

    کدوم خوشگلی؟ من که چیزِ خوشگلی نمی‌بینم؛ احتمالا چشم‌هات اینجوری می‌بینن :)
  • قاسم صفایی نژاد
  • سپاس از توضیحات و معرفی.
    پاسخ:
    خواهش میشه :)
  • آقاگل ‌‌
  • توی این چند روز بیکاری و بی‌حوصلگی نشستم و چرنوبیل رو دیدم اتفاقاً. قبلاً یادمه توی دانشگاه مستندی دربارۀ حادثۀ چرنوبیل دیده بودیم و حوادث فیلم با اطلاعاتی که دربارۀ چگونگی اتفاق افتادن حادثه داشتم تطابق خوبی داشت.
    یک سایت hse امریکایی بود که به بررسی اتفاق‌ها و حادثه‌های صنعتی می‌پرداخت. اسم سایتش رو یادم نمیاد. اما ممکنه سرچ کنی پیدا بشه. یک خطای کوچیک یک وقتایی می‌تونه خرابی‌های جبران‌ناپذیری به بار بیاره. 
    به نظر منم سریالیه که ارزش دیدن رو داره. (از دردناک بودن و صحنه‌های دلخراشش بگذریم.)
    .
    .
    خدمت ریچارد فاینمن هم از نوجوونی ارادت داریم :)
     
    پاسخ:
    سلام آقاگل :) گل‌بارون کردین وبلاگِ چارلی رو :)

    برای من هم چنین چیزی شد. توی راهنمایی معلم فیزیکِ ما یک مستندی از چرنوبیل برامون پخش کرد و من کلیاتش توی ذهنم مونده بود. مثلا حتی یادم بودم که باید هرچه سریعتر آبِ مخازن رو تخلیه می‌کردن وگرنه انفجارِ خیلی بدتری اتفاق می‌افتاد.

    همینطوره دقیقا. بخاطر همینه که همه جا باید اون پروتکل‌های امنیتی رو بند به بند اجرا کرد، حتی اگر خیلی خسته‌کننده یا افراطی به نظر بیان.


    مطمئنم که ایشون هم ارادتِ متقابل دارن به شما D:
    چرا من کوچکترین علاقه‌ای ندارم به این چیزا؟! :|
    پاسخ:
    علاقه نداشتن که دلیلی نمی‌خواد :) من هم با وجود پسر بودنم کمترین علاقه‌ای به ماشین‌ها و موتورها ندارم مثلا :/
  • اسمارتیز :)
  • من یه کتاب درمورد چرنوبیل خونده بودم که اون موقع فکر کنم دبستان بودم دی: و تا اون موقع فقط اسمشو شنیده بودم اما اونجا درد و رنج عمیقش رو حس کردم. اسم کتابه دیگه اصلا یادم نمیومد و دنبالش میگشتم تا اینکه کامنت ارکیده رو دیدم دی:
    این فیلمی که معرفی کردین هم به نظر جذاب میاد با توجه به موضوعش :)

    + شما کتابها و فیلمهای ژانر علمی تخیلی میشناسید معرفی کنید؟ دی: در کل نظرتون چیه یه بخش معرفی کتاب و فیلم هم به صورت مجزا داشته باشین تو وبلاگتون؟ :)

    پاسخ:
    من هم یک کتاب در مورد چرنوبیل توی خونه‌ی مادربزرگم دیده بودم وقتی بچه‌ بودم. ولی نه اسمش یادم میاد، نه هرچقدر می‌گردم پیداش میکنم :/
    می‌ترسم که جذاب نباشه واقعا :-" بعدش که فکر کردم دیدم شاید برای چارلیِ جوگیر جالب باشه فقط D:


    + راستش دیگه کتاب‌ها و فیلم‌های علمی تخیلیِ واقعیِ زیادی وجود ندارن. یعنی اینطوری شده که هر فیلمی که یه سفینه‌ی فضایی داشته باشه رو می‌چپونن توی دسته‌ی علمی‌تخیلی. در حالی که بخشِ «علمی» نداره واقعا، فقط چندتا لیزر و سلاحِ کوانتومی و این‌ها گذاشتن وسطِ فیلم و خوشحالن :|

    اما خب اوضاع اینقدر هم خراب نیستن؛ هستن چیزهای خوبی D:

    اول کتاب: ادبیاتِ علمی - تخیلی دوتا ارباب داره! یکی «آیزاک آسیموف» و یکی هم «آرتور سی. کلارک». این‌ها عملا تمام کتاب‌هایی که نوشتن جزو خوب‌های علمی تخیلیه؛ خصوصا آسیموف. آسیموف خودش هم توی فیزیک دستی داشته و چندتا کتابِ نه چندان تخصصی هم نوشته توی فیزیک. بنابراین با یک آدمِ واقعا علمی سر و کار داریم که تخیلی خوبی هم داره :)

    بعد از این‌ها «حماسه‌ی اندر» خیلی محبوبه توی این ژانر و تعریفش رو می‌کنن. از روی جلدِ اولش، «بازی اندر»، هم چند سال پیش یه فیلم ساختن. 

    یا کتاب «مریخی»؛ که شاید دیده باشین فیلمش رو : The Martian

    بجز این موارد بقیه‌ی آثار محبوب این ژانر بیشتر تخیلی هستن تا علمی؛ که البته دلیل نمیشه قشنگ نباشن.
    مثلا «بازیکن شماره‌ی 1 آماده» که سال پیش هم فیلمش اکران شد: Ready player one


    برای فیلم اما، من فیلم و سریال‌های زیادی توی این ژانر نگاه نکردم. بیشتری علمی و تخیلی رو جداگونه می‌بینم D: ولی خب سریال‌هایی مثل The 100 و Dr. who رو تست کنید :)


    + من واقعا سلیقه‌ی خوبی ندارم توی کتاب‌ها و فیلم‌ها. اگر بدونید که چه فیلم‌ها و کتاب‌هایی هستن که چارلی عاشقشونه شاید حتی دیگه کامنت نذارید براش :| D: خیلی احساسی نظر میدم راجع بهشون. برای همین هم ترجیح میدم یک بخش اختصاص ندم بهش :) اما پیشنهادهایی رو که فکر می‌کنم عامه پسند باشن میگم لا به لای پست‌هام :)

    خیلی وبلاگ قشنگی داری امیدوارم که قشنگ تر هم بشه!

    به تازگی وبلاگم رو راه اندازی کردم که اگه علاقه ای به برنامه نویسی دارید مطالب مفیدی داخلش قرار میدم لظفا ی سر بزنید.

    منتظرتون هستیم!

    پاسخ:
    به ریشِ مرلین قسم، اگر یک کلمه از این پست رو خونده باشین :-" با این حال، ممنونم :)
    در راستای این ماجرای چلنجر و اون ماجرای عدم قطعیت علم که دو - سه پست قبل‌تر راجع بهش صحبت کرده بودی این کتابه رو معرفی می‌کنم:

    https://www.goodreads.com/book/show/47423476

    https://taaghche.com/book/175/%D8%AA%DA%A9%D9%86%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C-%D8%B1%D9%87%D8%A7?utm_source=gajmarket&utm_medium=productpage&utm_campaign=Bookfair98

    http://phot.ir.domains.blog.ir/post/%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%AF%D9%88%D9%84%D9%85-%D8%B1%D9%87%D8%A7

    هم سن و سال الانت که بودم (می‌شه نهایتا ۴-۵ سال پیش) خونده بودمش و از اونجا که مسئله مبتلابهی بود برام و پر از مطالعه موردی بود واقعا برام جذاب بود.
    پاسخ:
    چقدر خوب بنظر میاد این کتاب :)
    مقدمه‌ش که توی اون پستِ وبلاگ خیلی جالب و پرکشش بود برام! حتما می‌گردم دنبال نسخه‌ی فیزیکیش؛ اگر که پیداش نکردم از همون طاقچه می‌خرمش. ممنونم خیلی ازتون! :)

    + نمی‌دونم چرا فکر می‌کردم سنِ شما بیشتر از این‌هاست D:
  • سفره خاتون
  • خیلی مینی سریال جذابی بود!
    برم د چلنجر رو دانلود کنم:)
    پاسخ:
    بعدش نظرتون رو بگین بهمون حتما :)

    سلام :)

    چرنوبیل رو دیدم.  چند دقیقه پیش تموم شد. چه احساسی دارم؟ دلم می‌خواد اشک بریزم. دقیقا نمی‌دونم به خاطر کدوم سکانسش. فقط یه بغضی گرفت منو. 

    و اینکه عجیب بود اما از ترکیب سیاست و فیزیک و تاریخ خوشم اومد.

    من اونجاییش برام خیلی جذاب بود که لگاسوف توی دادگاه شب انفجار رو تعریف می‌کرد، اصلاً دلیل انفجار رو که فهمیدم ذوق کردم. چون اولاً خودِ کارکنای چرنوبیل هم نی‌دونستن اون شب چه کوفتی اتفاق افتاد و دوما توی کتاب فیزیکمون حرفای لگاسوف رو می‌شد پیدا کرد. از اینکه می‌فهمیدم چی بی چیه ذوق می‌نمودم. :دی

    در آخر ممنون بابت پیشنهادتون. 

    پاسخ:
    سلام :)
    می‌فهمم این احساس رو، و فکر نمی‌کنم که برای سکانس خاصی بوده باشه؛ کل اون آدم‌ها و فضاها همه‌ی اون اتفاق چنین حسی رو می‌ده به آدم.
    من موقع دادگاه از اون ایده‌ی کارت‌ها خیلی خوشم اومد D: وقتی هی کارت‌ها رو جابجا می‌کرد و توضیح می‌داد. و اینکه شما توی کتاب فیزیکتون شکافت‌ هسته‌ای داشتین؟ :/
    ممنون که یادتون بود و برگشتین تا نظرتون رو بگین :))

    آره. مگه شما نداشتین؟! ینی خوشحال باشم که وقتی هم‌سن من بودین اطلاعاتتون از من کمتر بود؟! :)

    عنوان فصل آخر فیزیکمون بود: "آشنایی با فیزیک هسته‌ای" که شاملِ چهار بهش بود. ساختار هسته. پرتوزایی طبیعی و نیمه‌عمر. شکافت هستهای. گداخت هسته‌ای.

    پاسخ:
    من هنوز هم اطلاعاتم کم‌تر از شماست. هیچ‌وقت ادعای بیشتر دونستن نداشته چارلی :)
    من ساختار هسته و‌ پرتوزایی و نیمه‌عمر رو یادمه که داشتیم، اما شکافت رو نه. در هر صورت‌ اون قست‌های فیزیکِ پیش رو‌ کامل نخوندم من و احتمالا داشتیم و‌ فراموش کردم‌ D: من اولین بار کلاس پنجم که بودم توی یه دایرةالمعارف با مفهوم شکافت آشنا شدم و خیلی ذوق کرده بودم اون موقع. هرچند تصور درستی نداشتم ازش، فکر می‌کردم نوترون‌ها رو محکم می‌کوبونن به هسته و می‌ترکوننشون D: بعد که فهمیدم نوترون‌ها چقدر آهسته باید از کنار هسته‌ها عبور کنن ناامید شدم واقعا :/ دیگه برام هیجان‌انگیز نبود.

    فقط اون بند آخر D:

    منم یه بار رفته بودم دانشگاه تهران، اومدم با یکی از دانشجوها اینطوری خفن‌طور صحبت کنم، اونم رفت تو فاز، دیگه نه من می‌فهمیدم اون چی می‌گه نه اون حرف منو می‌فهمید :| ولی خب خیلی حال داد!

    پاسخ:
    آره اینطور فازها خیلی کیف میدن D: خصوصا وقتی بحث به سمت فلسفه میره. گاهی دیگه هرکس فقط هرچیزِ مرتبط با فلسفه رو که خونده به زبون میاره، دیگه براش مهم نیست که اصلا به موضوع ربطی داره یا نه :/

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی