طرح مطالعاتی عید چیست؟ :: نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

"دوباره به اون نقطه نگاه کنید. اون اینجاست، اون خونه‌ست، اون ماییم!"

طرح مطالعاتی عید چیست؟

سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۴:۳۴ ب.ظ

عکس نوشت: حدود یه ماه پیش بود. داشتم با روحیه خیلی نابود تست های بخش اپتیک فیزیک رو حل میکردم که یه لحظه سرمو چرخوندم و با دیدن قطره های بارون روی پنجره سریع از جام پریدم، گوشی خفن دوست جان رو از روی میزش قاپیدم، و رفتم روی شوفاژ تا از پنجره عکس بگیرم. البته به این سادگی هم نبود، دوربینش قطرات رو به عنوان یه آبجکت تشخیص نمیداد که روش فوکوس کنه با کلی مکر و حیله دوربین رو گول زدم آخر و عکسو گرفتم :|


هر ساله در دوران طلایی عید نوروز، مدرسه از ساعت 7 صبح میزبان موجوداتی فلک زده است که با چشم‌های قرمز و پف کرده ناشی از کمبود خواب و هدفون و هندزفری در گوش، خواه به اختیار و خواه به اجبار خانواده، گرد هم جمع میشوند تا بصورت گروهی و طی برنامه ای به نام «طرح مطالعاتی عید» تا ساعت 9 شب برای تورنمنت کنکور آماده شوند. اما به راستی طرح مطالعاتی عید چیست؟

طرح مطالعاتی عید جایی است که در آن با انواع و اقسام نسکافه‌ها، قهوه‌های داخلی و خارجی، نوشیدنی های انرژی زا و بطور کلی هرچیزی که بتواند خواب را کنار بزند و چشم های لامصب یک کنکوری را باز نگه دارد آشنا می‌شوید.

جایی که آبدارچی محترم مدرسه صبح‌ها برای چای، آب را (به طریقی که هنوز بر ما روشن نیست) در 200 درجه سانتیگراد به جوش می‌آورد و در لیوان پلاستیکی میریزد به طوری که هر لحظه بیم آن می‌رود که لیوان مذکور در دست دانش آموز کنکوری ذوب شود. و انگار که همین کافی نباشد، با چای و شکر چنان محلول فرا سیر شده‌ای درست می‌کند که با قرار دادن یک عدد نخ در لیوان چای، پس از دقایقی بلورهای نبات تشکیل شده به دور نخ  قابل مشاهده است. این پروسه دو هفته تمام ادامه دارد و بدین ترتیب، حتی اگر در اثر چای مافوق داغ درون لیوان پلاستیکی سرطان نگیرید، به طور حتم در اثر شیرینی بیش از حد چای مرض قند خواهید گرفت.

در طرح عید، به هر گروه هفت نفره یک کلاس اختصاص داده شده است که اگر بلد باشید کی و کجا به کلاس کدام گروه سر بزنید، قادر خواهید بود که تمام نیاز های روزمره خود را برطرف کنید. در کلاسی انواع و اقسام تجهیزات تکنولوژیک اعم از شارژر های سوزنی، عادی، پورت C (مخصوص دوستانی که گوشی های خفن دارند)، حتی شارژر گوشی های عتیقه ای مانند سونی اریکسون های مرحوم و انواع کابل های OTG، VGA وHDMI  یافت میشود. و متخصصان همواره آماده خدمت رسانی به شما هم‌مدرسه‌ای گرامی و پاسخ به سوالات و مشکلات کامپیوتری شما هستند.

در کلاسی دیگر همواره بساط رخت خواب پهن است و در صورتی که هم‌کلاسی های خودتان نمیگذارند خارج از برنامه طرح بخوابید، میتوانید به این کلاس رفته و دمی فارغ از غوغای جهان، به آغوش همیشه گشوده خواب بازگردید.

یکی از کلاس‌ها در زمینه مالتی مدیا فعالیت دارد. محفلی گرم و صمیمی برای اطلاع از آخرین بازی‌های اندروید، و فیلم‌ها و سریال‌های منتشر شده که در صورت به همراه داشتن نرم افزار محبوب Share it می‌توانید آن‌ها را از دیگر دوستان دریافت کنید؛ همچنین آرشیو کاملی از آثار خواننده های داخلی و خارجی نیز برای استفاده هرچه بیشتر شما عزیزان وجود دارد. لازم به ذکر است که در این کلاس‌ همیشه عده ای مشغول بحث و جدل هستند که مثلا آیا دانکرکِ کریستوفر نولان در حد آثار قبلیش بوده یا نه؛ و آیا - به چشم خواهری - بانو Adele  زیباتر است یا بانو Pink ؟ که البته نگارنده سوگند یاد میکند که در این بحث آخر حضور به عمل نرسانده، و نتیجه گیری نهایی را به جمع واگذار کرده است.

کلاس‌های دیگری هم هستند که در آن ها می‌توانید انواع قرص های استامینوفن، ژلوفن، رانیتیدین، آموکسی سیلین، آنتی هیستامین و شربت هایی نظیر دیفین هیدرامین کامپاند و آلومینیوم ام جی اس را تهیه کنید،  پاسخ سوالات فلسفی خود را بگیرید، بپرسید که بازی دیشب چند چند شده است و از آمار لحظه ای گل های مسی، رونالدو و محمد صلاح آگاه شوید و در آخر، اگر به تمام کلاس های بالا سر زدید، میتوانید به کلاسِ «تراز بالای هفت هزاری‌ها» مراجعه کرده و اشکالات درسی خود را برطرف کنید.

اگر هم دنبال کسی برای درد و دل و بیان مشکلات عاطفی خود هستید، همواره گروهی از مشاورین مجرب ما با پیژامه روی نیمکت نارنجی کنار سرویس بهداشتی نشسته اند و با روش «ما از تو بدبخت تریم» شما را تسکین خواهند داد و برای زنگ بعدی مطالعه آماده خواهند کرد.

گذشته از تمام این‌ها اما، طرح مطالعاتی عید جایی پر از امید‌ها و آرزو‌هاست. هم کسانی که خسته از تست‌های دیفرانسیل یا زیست گیاهی در یک بعد از ظهر ابری روی نیمکت‌های نارنجی حیاط نشسته اند، و هم کسانی که همچنان با شور و اشتیاقِ ساعات اولیه صبحگاهی مشغول درس خواندن هستند، در چشم‌های هردو گروه امید به آینده موج میزند. پای حرف هایشان که بنشینی یکی میخواهد برق شریف خوانده، و از آنجا اَپلای کرده و در یِنگه دنیا هَپیلی اِوِر اَفتِر زندگی کند. دیگری میخواهد مدرک داروسازی خود را بگیرد، و با معشوق تلگرامی خود ازدواج نموده (زهی خیال باطل!) و در شمال کشور سکونت بگزیند. صرف نظر از میزان امکان وقوع این آمال و آرزو‌ها، این امید به آینده روشن تنها انگیزه ایست که باعث میشود یک نفر با پایان وقت استراحت، نفسی عمیق بکشد، از روی نیمکت بلند شود و با خستگی و گام‌های آهسته دوباره به سمت کلاسش برود و خود را در دریای نامتناهی تست های تالیفی و کنکوری غوطه ور کند.


پ.ن: مناسبت پست این بود که امروز هم هوا ابری بود و یه دفعه یاد حال و هوای طرح افتادم :)

  • چارلی ‌‌‍‍‍‍‍

نظرات  (۱۳)

وای خیلی خوب بود :)) با این‌که طرح نرفتم به خاطر این‌که بچه‌ها همه مخفیانه و نمی‌دونم کجا هرکدوم‌شون به کاری مشغول بودند[امان از تجربی‌ها] و طرح برگزار نشد :))) ولی حدودا ۱۴-۱۵ روز رو می‌رفتم یه پانسیونی که اینارو می‌خوندم قشنگ یاد اون‌جا می‌افتادم :))
چطوری دلمون برای این‌روزا تنگ نشه؟ ^^

پاسخ:
تنها راهی که به ذهنم میرسه که دلمون برای این روزا تنگ نشه، اینه که کنکورو خراب کنیم، دوباره همینا رو تجربه کنیم :)))) 
پس به نفعمونه که دلمون تنگ بشه براشون D:
چه مدرسه ی خفنی دارید انصافا :|
پاسخ:
بیشتر بچه های خفنی داریم D: وگرنه اینجا یه مدرسه هست استخر اختصاصی دارن :| زنگ ورزش میرن شنا!
خیلی باحال بود 
حسابی خندیدم ولی 
آیا شما نخندیدین 😅😅
بخش داروهاشو دوست داشتم 
معمولا همش تو کیفم پراز قرصه فک کنم اعدامم کنن😄😄😄
به به چه عکسی 

پاسخ:
چرا منم الان بهش میخندم :) ولی اون موقع دپرس تر از اون بودم که به این چیزا بخندم D:
ایشالا روزی برسه که یه دونه قرصم تو کیفتون پیدا نشه دیگه! :))
تشکر! 
چه عکس قشنگ بارونی زیبایی ! 
پاسخ:
خیلی ممنونم :)
من کلا قطره آب میبینم، هجوم میبرم به سمت دوربین D: حالا چه روی دست باشه، چه روی سیب، چه شبنم گل، چه روی ماشین حتی!
اگه به این میگن خفن بودن مام داریم تمام اینا رو!!بدتر حتی.اتاق دود و دومم میگفتی.سیگار:/
پاسخ:
حسود هرگز نیاسود :))))))
نه خوشبختانه ما سیگاری نداشتیم تو بچه های مدرسه. ولی یه مدت که کتابخونه میرفتم یه سری میومدن بیرون کتابخونه سیگار میکشیدن باز دوباره برمیگشتن سر درسشون :| حتی بعضیاشون بچه بودن اصلا :/
:)) آره واقعا. عکسها هم تو روزهای بارونی قشنگتر میشن. آب همه چیز رو زنده میکنه. حتی عکس ها رو! :)

+ حالا که این رو گفتید یادم اومد یه سالی من تو اتوبوس از یه صحنهء جالب فیلم گرفتم. که آب ایجادش کرده بود. 
بارون زده بود رفته بود لای دو جدارهء پنجره. فکر کن یه دیوارهء آب لای دو تا شیشه! با حرکت و توقف اتوبوس، موج برمیداشت و نمایش خیلی جالبی اجرا میکرد. 
کلا جون میداد برای آزمایشگاه سیالات! :)
پاسخ:
مخصوصا چاله های آب روی زمین! انعکاس تصویر توشون عالیه!

چه صحنه جالبی :))) و چه اتوبوس مقاومی D:
کلا سیالات چیز عجیبین! با وجود اینکه هر روز باهاشون مواجه میشیم ولی هیچوقت دقت نمی‌کنیم که چه رفتار پیچیده ای دارن :)

حالا اگه دخترونه بود همین اتاقا رو داشتیم به علاوه اینایی که عرض میکنم

اتاقی برای آرایش و پیرایش!اونجا تمام ابزار اعم از قیچی و موچین و ریمل و رژلب موجوده و شما میتونی خدمات رایگان استفاده کنی.

 

یه اتاق دیگم هس اتاق شکست عشقی!چن تا دختر گریه میکنن چن تا دیگه دلداری میدن.رفت و آمد تو این اتاق زیاده و گاهی خالی میشه.شما میتونی اول بری اتاق پیرایش و بعد بزنی بیرون پیش حاجی تون.شکست عشقی بخوری ازش و روز بعد تو اتاق ناله کنی یکی دلداریت بده

 

تو اتاق مالتی مدیا انواع رقص ها هم اجرا میشه.به جای بانو ادل و پینک احتمالا بحث سر برد پیت و یارو توی تایتانیک که اسمشو یادم نیسته.یا نشون دادن عکس های اینستا که ببین ممدم خوشگل تره یا علی م؟:|

 

صندلی هامونم آبیه ما:دی نارنجی نیس.چرا ذکر نکردی سمپادی هستی:دی جهانیان باید باورشون بشه با یه عده خرخون خالص طرف نیستن

 

اون داروساز که خونه شمالی هم میخواد شبیه منه!!فقط معشوقه تلگرامی ندارم راستش.دیگه حتی تلگرامم ندارم:|

 

حالا تو خودت از ساکنین کدوم اتاق بودی؟:))) اون سوگندت رو هم نمیپذیرم نگارنده :دی
پاسخ:
ایش :|
اینجام شکست عشقی هست، ولی میرن بیرون فلافل میخورن یادشون میره همه چی D:

لئوناردو دیکپاریو هستن اوشون و اصلا هم خوش تیپ نیستن :/ :/ حتی من با اعتماد به نفس داغونم میتونم مدعی بشم که خوشتیپ ترم از اوشون :)))

دیگه روم نشد بگم سمپاده اینا :/ امید است که جهانیان تو کامنتا خودشون ببینن دیگه.

چه لاکچری، خونه شمال :( منم میرم عسلویه کار کنم :(

اتاق ما به طور ترکیبی، خوابگاه و کتابخونه بود :/ هی کلشونو میکردن تو کلاس میگفتن عربی الگو دارین؟ 
سوگند هم بپذیر، من بچه بسیار خوبیم :) و هیچ ایده ای ندارم که بانو ادل خوشگل تره D:
چه خوب بود این پست. :))
پاسخ:
تشکر :) شما تو فضای طرح مطالعاتی هستین حتما دیدین بعضی از این موارد رو D: 
  • جولیک ‌‌‌‌‌
  • از تراز هفت هزار متنفرم. ترازم تا آخرش رو 6900 موند لعنتی :))
    پاسخ:
    :)))))) بازم خیلی خوبه که D: من به طور بنیادین کلا از خود مفهوم تراز متنفرم :/ هروقت فکر میکنی که فهمیدی چطوری محاسبه میشه، باز یه چیزی پیش میاد که پیش بینی نکردی :/
  • جولیک ‌‌‌‌‌
  • هر چی رو خوب بزنی که بقیه بد زدن ترازت میاد بالا و برعکس. همنقد بدون. :دی جایی که بقیه ترمز می کنن قراره گاز بدی! مثلا من عربی میزدم صد ترازم میشد نه هزار، دین و زندگی میزدم چهل ترازم میشد چهار هزار. اصلا هم نمیفهمم شماها چطوری دین و زندگی به اون بی معنایی و مزخرفی رو به صورت کشوری انقدر خوب می خونین که چهل درصد توش بده. در همین حال، میانگین عربی کشور منفیه و شما عملا هر چیزی بالای صفر بزنی شایسته تقدیری. :|
    بعد اتفاق بدی که میفته اینه که مثلا من نقطه قوتم عربیمه، یه سال عربی آسون میاد همه عملکردشون خوب میشه، پس ترازی که من فکر می کردم به دست نمیاد. یا مثلا من ریاضی ضعیفم، یه سال ریاضی سخت میاد، سی درصد ریاضیِ من میشه یه چیزِ خیلی خوبِ قابل ارائه.
    یه جورایی داری با کل کشور شطرنج بازی می کنی!
    پاسخ:
    گرفتم :) پس کلا مجبوریم همرو از میانگین کشور بالاتر بزنیم :| من 

    دینی اتفاقا خیلی راحته که. مثل کدنویسیه. شما یه سری آیه و کلید واژه رو میذاری تو یه کلاس، هروقت توی سوال به یکی از اعضای اون کلاس اشاره شده، شما کلاس مربوطه رو تو ذهنت مرور میکنی و جواب مشخص میشه کلا D:

    اینطور که گفتین بیشتر شبیه مارپله است :| 
  • مُکرر ‍‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌
  • تو سمپادی‌ای؟
    پاسخ:
    بلی، اگه خدا قبول کنه :)))
    طرح مطالعاتیتون(و یا بچه هاتون!) خیلی لاکچری بوده(بودن!) پس!
    جایی که من رفته بودم ، اگر حتی از فکرت لحظه ای چیزی جز درس و مشقت میگذشت ، مراقبِ آب پاش به دست حسابی از خجالتت در میومد :دی
    و چایی!! ما البته تو ماگ خودمون میریختیم چایی رو! و اینکه چرا اینقدر مزه میداد و خستگی درکن بود رو هنوز متوجهش نشدم!
    + هشتگ بارون میاد شرشر :/ برای شما که عاشق آبید!
    پاسخ:
    :)))) خیلیم لاکچری نیست ولی‌ها! الان شما تو هر جمع پسرونه‌ای برید این بساط هست کلا D:
    درستش همون مراقب آب‌پاش به دسته اتفاقا D:
     واقعا چایی هاش یه چیز مخصوصیه اصلا :) من اونجا ساقی چایی کیسه‌ای بودم :/

    + :)) من از باب رمانتیک بودن و اینا دوست ندارم بارون رو، چون سوژه‌های خیلی خوبی برای عکس گرفتن و اینا داره عاشقشم :)
    خیلی قشنگ توصیف کردی حال وهوای طرح مطالعاتی عید رو :)
    برای ما به هر پنج  نفر یه کلاس اختصاص دادن.
    هر کس قرص مسکن میخواست به من مراجعه میکرد. کلاس ما نقش داروخانه رو داشت.
    معشوق تلگرامی! مردم از خنده D:
    ما یه کلاس داشتیم که هر کس میخواست تست خوانندگی بده اونجا میرفت. داوران محترم بصورت تمام وقت آماده ی شنیدن صدای متقاضیان بودن و میگفتن که هر کس چقدر توی خواننده شدن استعداد داره. دست آخر هم به برنده یک کتاب جمع بندی دین وزندگی  اهدا شد :)
    پاسخ:
    D:
    پس همه جا اینطوریه :)

    :)) معشوق تلگرامیه کاملا واقعی بود D: یه همچین فانتزیایی داشتیم تو طرح ما :/

    چه جایزه مرتبطی هم میدادن :)))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی