چگونه از کنکور جان سالم به در ببریم؟ :: نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

"دوباره به اون نقطه نگاه کنید. اون اینجاست، اون خونه‌ست، اون ماییم!"

چگونه از کنکور جان سالم به در ببریم؟

پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۲۳ ق.ظ

Credit : فقط نوشته‌هاش رو من گذاشتم. تصویر کار Joshua Gille هست :)


توی پست قبل گفتم که میخوام برای آیندگانِ کنکوری یه سری حرف‌هایی رو بزنم. قبل از اینکه شروع کنم، باید بگم که این توصیه‌ها ابدا به این معنی نیست که خودم عملکرد درخشانی داشتم. اتفاقا برعکس، توی یه مسابقه ممکنه نفر آخر بتونه خیلی بیشتر از نفر اول بهتون کمک کنه. چرا که نفر اول شاید بتونه مسیر درست رو بهتون نشون بده، اما این نفر آخره که میتونه چاله چوله‌های توی راه رو - که خودش گرفتارشون شده - بهتون بگه. چاله‌ چوله‌هایی که ممکنه نفر اول بدون اینکه حتی متوجهشون شده باشه، از روشون پریده باشه!

با این توضیحات، میریم که داشته باشیم :)


1- کنکور واقعا وجود داره

احتمالا الان ری‌اکشن «نه بابا!؟» به خودتون گرفتین. همه ما میدونیم که بالاخره میمیریم، ولی با اینحال مرگ رو نادیده میگیریم. کنکور هم یه همچین خاصیتی داره. خیلیا کنکور رو تا اون ماه‌های آخر نادیده میگیرن با اینکه از اول میدونستن قراره باهاش دست و پنجه نرم کنن. خود من نزدیکای عید بود که وقتی اوجِ تکاپوی دوستان رو دیدم فهمیدم که نه! انگار شوخی شوخی قراره واقعا کنکور بدم :| تا اون موقع کنکور همیشه خیلی در دور دست قرار داشت برام. فکر نمیکردم که اینقدر بهم نزدیک بشه یه روزی. بنابراین کنکور رو جدی بگیرین. واقعا وجود داره، باور کنین :)


2- یک سالِ زمینی

شاید الان قبول نکنید، همونطور که من پارسال همین موقع قبول نمیکردم؛ ولی یک سال فرصت خیلی خیلی زیادیه. اون نزدیکای کنکور حتی به این درک می‌رسید که یه ماه هم خیلیه! بنابراین مهم نیست که چقدر اوضاعتون داغونه، به اندازه کافی فرصت دارین که همه‌ی سال‌های پیش رو جبران کنید، پیش دانشگاهی رو قورت بدین، و حتی فرصت اضافه بیارین. فقط باید واقعا بخواین. 

توی انجمن کنکور، یه پسری بود به اسم افشین، که 30 بهمن اعلام کرد که تازه شروع به خوندن کرده و رتبه زیر 300 هم میخواد!توی کنکور ریاضی 95 رتبش شد هشتاد و خورده ای منطقه یک، و کامپیوتر شریف قبول شد. این تاپیک رو ببینید که یکی از کاربرا چندتا از پست‌های ایشون رو از یه تاپیک دیگه جمع‌آوری کرده و یجا قرار داده. فقط ببینید که چطور اعتماد به نفس و انگیزه موج میزنه توی نوشته‌هاش :)

هرچند بعدش جنجال به پا شد که اصلا آیا راست میگه یا خالی بسته. ولی چیزی که مهمه اینه که همچین چیزی ممکنه، حالا ایشون هم نه، نمونه‌های خیلی زیاد دیگه‌ای هم هستن. حتی اگر معتقدین که رقابت توی ریاضی کمه و توی تجربی همچین چیزی ممکن نیست، میتونم براتون یکی از پارسالی‌های مدرسمون رو مثال بزنم که: از زمستون شروع کرد، تب مالت داشت، نزدیک کنکور مادربزرگش فوت کرد، و یک ربع بعد از شروع آزمون کنکور هم ساعتش از کار ایستاد! و با وجود همه اینا الان داره پزشکی میخونه.


3- سندروم کلکسیونر 

در اوایل دوران کنکور، احتمال خیلی بالایی وجود داره که به این سندروم دچار بشین. بدین صورت که شما برای هر درس مقادیر معتنابهی کتاب می‌خرید و لای هیچکدوم رو باز نمیکنید. شما یه کلکسیونر نیستین! به هیچ وجه برای یک درس بیش از یه منبع نداشته باشید؛ چون فقط باعث سردرگمیتون میشه، و اینکه نمیتونید همه‌ی تست‌هاشون رو جواب بدین حس عقب موندگی کاذب بهتون القا میکنه. نهایتا اگه واقعا از منبعی که برای یه درس دارین راضی نیستین، میتونین یکی دیگه تهیه کنید. 


4- محض رضای خدا!

برای انتخاب منبع یه درس الکی وسواس به خرج ندین. به جرئت میتونم بگم که اصلا مهم نیست چه کتابی رو انتخاب میکنید. الان اکثرا سطح همه‌ی کتابا مثل همه. مهم اینه که شما چقدر از اون کتاب استفاده میکنید. گاج، خیلی سبز، مهر و ماه، الگو و... فرقی نداره. فقط محض رضای خدا سریعتر انتخاب کنید! تو همون انجمن کنکور که گفتم، یه سری هستن که تا خود زمستون درگیر انتخاب منابعن و هی میان تاپیک میذارن که به نظرتون کدومشو بگیرم ؟ :|

و این هم در نظر داشته باشید که در درجه اول این مهمه که خودتون با چه کتابی حال میکنید. مثلا درحالی که کل کلاس ما برای دیفرانسیل گاج و الگو داشتن، من تخته سیاه خریدم، و اصلا هم ناراضی نیستم.


5- راهِ شاهانه‌

مشهوره که یه روزی بطلیموسِ اول (حاکم مصر از 323 تا 283 پیش از میلاد) تصمیم میگیره که هندسه یاد بگیره. وقتی میبینه که چقدر مباحث هندسه مشکله، از اقلیدس میپرسه که آیا راه کوتاه‌تری برای یادگیری هندسه وجود داره یا نه. اقلیدس هم جواب میده که: «راه شاهانه‌ای برای یادگیری هندسه وجود نداره.» (there is no royal road to geometry)

حقیقت اینه که راهِ شاهانه‌ای برای هیچی وجود نداره. دنبال فرمول‌های عجیب و غریب که فقط برای حالات خاص یه مسئله جواب میدن نباشید! راه کلی رو یاد بگیرین و روش مسلط بشین. یه فرمول رو حفظ میکنید و فکر میکنید که خیلی سریعتر مسئله رو حل کردین، در حالی که اگه همون وقتی که برای یادگیری فرمول گذاشتین رو برای تسلط روی راه اصلی خرج میکردین و محاسباتتون رو سریعتر میکردین، باز هم همینقدر طول می‎کشید. و تازه! می‌فهمیدین که دارین چیکار میکنین :/

معلم فیزیک سال چهارممون، اینو بارها بهمون نشون داده. که چطور خیلی از راه‌حل هایی که ما بهشون میگیم میانبر، درواقع همون راه اصلی هستن که فقط یه سری از مراحلش رو بجای نوشتن، تو ذهنمون حساب میکنیم؛ که رسما همونقدر زمان میبره. توی دروسی مثل دینامیک، گرما و آینه و عدسی خیلی به این جور مسائل بر می‌خورید.

بنابراین اینقدر خودتون رو درگیر «ترفند‌های کنکوری مهندس فلانی»ها نکنید. که اگر واقعا دکتر و مهندس می‌بودن، کارهای بسیار مهم‌تری از ترکیب فرمول‌های فیزیک دبیرستان و ابداع فرمول‌های مثلا جدید برای یه مشت بچه کنکوری‌ مثل ما می‌داشتن!


6- خودتون باشید

شما بقیه نیستین! لزوما برنامه‌ و نقشه‌ای که دیگران رو به موفقیت رسونده روی شما هم جواب نمیده. تو مدرسمون رتبه برتری داشتیم که روزانه دو تا فیلم سینمایی می‌دیده، رتبه برتری داشتیم که از ساعت 3 ظهر که از مدرسه میومده درس میخونده، تا 3 شب! و سر کلاسا میخوابیده. رتبه دو رقمی داشتیم که روزانه فقط 2 ساعت درس میخونده، و رتبه برتری هم داشتیم که خیلی آدم‌وار روزانه 8 ساعت درس میخونده و کاملا سیر نرمالی به سوی موفقیت داشته.

پس دنبال این نباشید که مثلا برید جزوه‌ی رتبه های برتر رو بخرید، جزوه یه نفر دیگه کاری براتون نمیتونه بکنه. همونطور که اگر من کفش‌های لیونل مسی رو بپوشم بهم کمک نمیکنه که بازیکن بهتری بشم! 

پس استایل خودتون رو داشته باشید، نقاط قوت و ضعف خودتون رو بشناسید و کاری به دیگران نداشته باشید!


7- از ما بهترون

شک داشتم که این مورد رو بگم یا نه؛ ولی خیلی از جاها (حتی تو بعضی وبلاگا) شنیدم که با یه ژست دپرشن و اینا میان میگن با وجود دانش آموزای سمپاد و مدارس برتر ما چه شانسی داریم تو کنکور؟ :| اولا که همون مساوی کردن تیم ملی با پرتغال خودش میتونه به نوعی جواب باشه!

دوما، من به عنوان یه پسرِ کاملا معمولی و با هوش متوسط که توی مدرسه استعداد‌های درخشان درس خونده، بهتون میگم که هیچ خبر خاصی نیست اینجا. توی راهنمایی شاید اختلاف سطح زیادی باشه با مدارس دیگه، ولی به لطف کنکور :/ توی دبیرستان اینطوری نیست. چون دیگه هیچکس پشیزی به مطالب خارج از کتاب اهمیت نمیده و دبیرا و دانش آموزا فقط براشون مهمه که چی توی کنکور میاد. و بجز اینا، با سنگین تر شدن درسا توی دبیرستان خیلی از بچه‌ها افت پیدا میکنن، برای همین معلما نمیتونن چندان سطح بالا درس بدن.

 بنابراین برای کنکور تقریبا هیچ فرقی بین مدارس وجود نداره. مخصوصا با وجود کتابای کمک درسی، دیگه هیچ روش و شیوه و نکته‌ای نیست که نتونید بهش دسترسی پیدا کنید. تنها مزیت تیزهوشان شاید این باشه که بهترین معلم‌های هر استان رو در اختیار داره؛ که بعضی معلم‌های ما توی دبیرستان‌های دولتی هم درس میدن همزمان! 

بله! اینجا پره از آدمای باهوش! نابغه‌های ریاضی، کدنویسی، الکترونیک و چیزای دیگه. ولی درصد خیلی کمیشون هستن که واقعا از استعدادشون استفاده میکنن. استعداد بقیه صرف چیدن استراتژی‌های وار توی کلش‌ آف کلنز میشه. یا صرف تمرین هدشات کردن توی گیم‌نت. بنابراین شما دارید رسما با ده درصد مدرسه رقابت می‌کنید!

+ من نمیدونم توی علامه حلی‌های تهران ( آخرین بار یازده تا علامه حلی بود :| ) چه خبره البته! ولی تعداد زیادی از سمپاد‌های شهرستان‌های کوچکتر چنین وضعیتی دارن حدس میزنم.


+ خیلی خیلی موفق باشین همگی :) صرف نظر از کنکور، سال خوبی رو در پیش دارین! سال چهارم بهترین پایه تحصیلی من بوده تا الان :)


+ بشنویم :)

  • چارلی ‌‌‍‍‍‍‍

نظرات  (۲۲)

برای بچه های انسانی غول مدرسه فرهنگ وجود داره
ولی خب توی دانشگاه میدیدم کسی که مدرسه معمولی بوده چقدر جلوتره و اسم مدرسه و دانشگاه روی توانایی و سواد عمومی اثری نداره
البته همون ده درصد که خوب درس میخونن رتبه های بالا رو میارن میرن نود درصد بقیه رقبای معمولین


پاسخ:
شاید. من فقط میخواستم بگم که هیچکس محکوم به شکست نیست :) نهایت اینه که کارشون سخت تر میشه. ولی خب، بالاخره میشه!
چه‌قدر این پست کامل و درست بود،هرچند کاش و‌اما و اگر الان تاثیری توی نتایج‌مون نخواهد داشت ولی خب می‌گم “کاش” همون‌طور که قبل از شروع سال کنکورمون از همه‌ش آگاه بودیم توی اون بازه هم با این آگاهی‌مون می‌رفتیم جلو و به‌ش اهمیت می‌دادیم :))


پاسخ:
کاش :) ولی کلا بعضی چیزا رو هرچقدرم بقیه بهمون بگن فایده نداره. باید خودمون تجربش کنیم :)

+ من همش منتظرم یه پست تابستونی بذاری و از کتابایی که خریدی و کلا از دوران پساکنکورت بگی :)
من از جمعه بعد از آزمون کتاب‌هارو سفارش دادم اون‌وقت امروز برام از اون‌جا فرستادن :)) نمی‌دونم تا کی برسه منتهی سرفرصت و وقتی که تنها شدم از دوران پساکنکوری می‌نویسم :)) 
+ما هم منتظر پست شما من‌باب تابستون و کنکوری نبودن[پساکنکوری بودن] هستیم :))😁
پاسخ:
یه هفته بعد تازه فرستادن؟ :|  از یه سایت سفارش دادی؟
چرا کتابفروشی رو دوست نداری آیا؟ :(
( چقدر سوال کردم :/ حس بازپرسی بهم دست داد :| دیشب بین ساعت ۸ تا ۹ کجا بودی؟ D: )

+ بسیار خب :)) گرچه خانوما مقدمن D:
آره دیر فرستادن چون قیمت کتابایی که زده بودن توی سایت افزایش پیدا کرده بود و من باید افزایش اعتبار می‌زدم و این رو دیر به‌م اطلاع دادن :)) آخه من دوست داشتم زود برسه دستم و با این‌حال حوصله‌ی بیرون رفتن اونم جمعه‌ی بعد از کنکور رو نداشتم :))
احتمالا یک‌شنبه به بعد بنویسم ازش :)) که یکم به خواب و زندگی پسا کنکوری‌م نظم داده باشم :)) 
پاسخ:
عاقبت فرار از کتابفروشی :)))

+ من به طرز معجزه‌آسایی از بعد کنکور هشت صبح خود به خود بیدار میشم :||||
فونت رو دوست داشتم
کلن سلیقه ی قالبت قشنگه :)
پاسخ:
خیلی لطف دارین شما :))
  • پشمآلِ پشمآلو
  • حالا شما برا کنکورشو گفتی ولی کلا این قوانین برا همه چی هس .. مخصوصا محض رضای خدا:/:دی .. خیلیم کاربردی بود !
    پاسخ:
    :)) من خودم اون مورد راهِ شاهانه رو بیشتر حس کردم تو زندگی :)
  • آقای برادر
  • پست خوبی بود ...منم باید یه چنین پستی رو بنویسم:)
    برای موفثیت هیچ راه شاهانه ای وجود نداره:::سختی جزءای از مسیر پس باید قبولش یکنیم و شیرجه بزنیم توش:)
    موفق باشین.
    پاسخ:
    حتما بنویسید پس :)
    دقیقا! سختی راه اجتناب ناپذیره.
    خیلی ممنونم :) شما نیز!
    بنده با عنوانِ سِمَتِ سردارِ آزمون های کنکور در طی چهار سال و تحصیل در مدرسه ی سمپاد، این پست را تأیید نموده و به کنکوری ها و پشت کنکوری های عزیز عرض می کنم "کنکور مصداق همان فیل غول پیکری است که از موش تیز و فرز می ترسد!" پس با خیالی راحت و آسوده و به دور از تنش،  درس هایتان را با عشق بخوانید (: 
    پاسخ:
    خدا رو شکر این پست هم تایید شد. اون ناپلئونی رِ بیارید :)) ایشالا که از سردار آزمونی در بیاین :) ( اگه تاحالا در نیومدین البته!)

    + و خیلی خوب گفتین :) مهمه که درسا رو با علاقه دنبال کنیم. حتی بیمزه ترین درسا هم یه چیزی دارن که بشه دوستشون داشت!
    من آزاد درس میخونم و میدونی که فیزیک یک رو افتادم البته خیلی ها افتادیم از این خیلی ها نزدیک به نصف شون یا سمپادی بودن یا نمونه دولتی بودن که وقتی استاد فیزیک فهمید کلی هم گریه کرد!!! ولی الزاما سمپادی بودن مساوی با نتیجه تاپ گرفتن نیست
    پاسخ:
    راستش هیچ کدوم رو نمیدونستم :))

    بلی منم همین رو گفتم :) شاید شرایط و مسیر آسونتری داشته باشن سمپادیا، ولی لزوما تا آخر مسیر رو طی نمیکنن! مهم اون رسیدنه :)
    این پست قابلیت چاپ شدن تو مجله رو داره :)
    پاسخ:
    اتفاقا پیش‌پای شما سردبیر مجله تایمز تماس گرفته بود و خواهان چاپ این مطلب بود D: 
  • احمدرضا ‌‌
  • اون دوستتون که الان داره پزشکی می‌خونه اینقدر بدشانسی آورده بود که انتظار داشتم موقع بیرون اومدن از جلسه کنکور پیانو سقوط کنه روش له و لورده بشه. 

    خیلی خوب نوشته بودین. عالی بود. ممنون اطلاعات خفنی داشت

    + آهنگ عالیه. آدم دلش میخواد باهاش تو افق محو بشه ولی از جایی که افق وجود نداره و محو شدن هم ممکن نیست و مرکز خواسته‌ها هم دل نیست و مغزه و منم احتمالا آدم نیستم ، بی خیالش میشم :)
    پاسخ:
    پیانو عالی بود :))))
    و آره انصافا همین که زنده مونده خودش یه معجزست :| من بودم همون اولِ کار جلسه رو به نشانه اعتراض ترک می‌کردم اصلا :/

    ایشالا که به دردتون بخوره :)

    + واقعا مسئله کمبود افق حس میشه بعضی‌ وقتا :/ و این اطمینان رو بهتون میدم که آدم هستین :))
    من از دوران مدرسه خیلی بدم میاد ولی از سال چارمم خیلی بیشتر بدم میاد و اینکه اصلا الکی وقتم رو هم تلف کرد! :|
    (همینجوری گفتم یه ان‌قلتی آورده باشم)
    پاسخ:
    اتفاقا برای همین خیلی خوب بود D: چون کلی وقت برای تلف کردن داشت :)))
    نه آخه باید لذتبخش تلف بشه لااقل! :))
    مال من لذتبخش هم تلف نشد -_- 
    پاسخ:
    آها، خب این یه مسئله‌ی دیگست :))
    یه بار من سر کانون، وسطش (فیزیک) ساعتم وایستاد و نفهمیدم اصلا. ینی فک کنم ده دقیقه سر یک سوال من مکث کردم و هر بارم به ساعت نگاه می کردم می دیدم‌ که خب، خوبه دیگه. عقب نیفتادم.
    هی عم قربون صدقه ی خودم‌ می رفتم که انقدر باهوش و بامهارتم تو فیزیک.
    پاسخ:
    خیلی خوب بود :))) 
    من اینقدر از خواب‌ موندن ساعت شنیده بودم که تو کنکور همش وحشت داشتم نکنه الان وایسه :/
  • مهدی صالح پور
  • 1. اتفاقا منم عید بود که به شکل واقعی با کنکور مواجه شدم؛ و البته که خرداد ماه سعی کردم نادیده بگیرمش! به زبانِ سخت بخوام بگم، شل کردم!
    3. با اینکه 11 سال میگذره ولی این جمله‌ت که نزدنِ تست‌های کتاب‌هایی که خریدیم، حس جاموندن به آدم القا می‌کنه رو با پوست و گوشت و استخوان درک می‌کنم.
    5. در مورد این راه شاهانه هم باید بگم هر دفعه برنامه های تلویزیونی مجموعه ی کنکور آسان است رو می‌بینم، با تمام وجود میخوام برم و ازشون شکایت کنم که چرا با آینده ملت بازی می‌کنید؟ ولی خب تا ملت بهشون اعتماد می‌کنن، کاری نمیشه کرد انگار.
    پاسخ:
    1- شما دیگه خیلی حرفه‌ای بودین پس. نه تنها دیر مواجه شدین، بلکه حتی بعد از مواجهه با کنکور هم - به زبان سخت - شل کردین D:

    3- من حتی هنوز هم که کتاب تست‌های راهنماییم رو میبینم بعضیاش سفیده، عذاب وجدان میگیرم :|

    5- من این چندماه آخر نهایت تلاشم رو کردم که شبکه آموزش رو اصلا باز نکنم :/ چون نمیخواستم به LED خونمون آسیبی بزنم :)) جدا از اون، اصلا مفهوم درس و علم رو به ابتذال کشونده :/ صدتا داستان و قصه و کارتون بهم میبافه تا یه مسئله ساده تعادل رو بفهمونه :| 
    حالا نمیشد شما اینو پارسال این موقع میزاشتی ما به راه راست میرفتیم...
    از طرف بچه های کنکوری امسال تشکر میکنم بسیار کامل  و واقعی...
    وای ک من اصلا کتاب تستام سفیدع سفیدع...
    پاسخ:
    من فکر میکنم فرقی نمیکرد اگه پارسال هم میذاشتم. چون شما مشکلتون روحیه و نداشتن امید بود :)) باید اعتماد به نفستون رو بیشتر کنید!
  • یک عدد ستآره
  • از اونجایی که خودم امسال همه اینا رو درک کردم و در جهت آگاهی دیگر دوستان با اجازتون پستتون رو توی وبمون نشر میدم :))
    پاسخ:
    خیلی هم خوب :)) ایشالا که به درد خواننده های شما هم بخوره :)
    متن پست که به کار من نمیاد برای همین نخوندمش! ولی توی عکس اون قسمت goddamn یه n کم داره:)
    پاسخ:
    اصلش همونه که شما میگین، ولی اینطوری هم به کار میره راستش. یه ذره عامیانه تره فقط. اینجا رو ببینید:
     
    https://en.oxforddictionaries.com/definition/goddam

    تو گوگل هم سرچ کنید می‌بینید که با این املا هم زیاد به کار رفته کلمش :) 

    خیلی تشکر از توجهتون البته :)) 
    سلاااام:)
    من همون ساعت اولی که پستو منتشر کردی خوندمش و کلی صبر کردم تا تو ذهنم لود شه. تا یه مدت که فقط تو شوک این پستت و لینک توش بودم!(انجمن کنکور)
    از یه قسمتاییش اسکرین شات گرفتم بذارمش بک گراند گوشیم و این پست و اون لینکو ادد تو هوم اسکرین کردم هرچندوقت یه بار بیام بخونمشون:)
    وقتی پستتو خوندم یه انرژی مضاعفی توم به وجود اومد. با خودم قرار گذاشته بودم امسال به هرحرفی گوش ندم و حرفایی که مردم میزنن (مثل اینکه خودتو خسته نکن/ یا حالا که ریاضی ای راحت باشو از این حرفا یا مثلن از اونایی که میان میگن هرچه‌قدم بخونی کمه و از همین الان باختی و از این قبیل هم) رو فقط بشنوم و بگذرم ازشون اونم به خاطر احترام:دی
    خب باید اعلام کنم حرفای اون آقای افشین رو از همون حرفا تلقی کردم و تا الان فقط از سه نفر جز مشاورم حرفی رو پذیرفتم، یکیش همین پست تو بود که همه کلماتش عجیب به دلم نشست! یکی دیگه‌ش یکی از دوستام بود که میگف زنده بمون :دی / یکیشم یکی دیگه بود که رو تست قرابت به شدت اصرار داشت😂
    فکر کنم حرفای تو از همشون جوندار تر بود تا الان :))
    ممنانم عه لات^-^
    پاسخ:
    سلام :)

    تازه اولاشه که اینطوریه :) بعدا اصلا یادتون میره که بیاین بخونیدشون D: خود من پارسال کلی مطلب کنکوری بوکمارک کرده بود که بیشترشون رو هم نخوندم هیچوقت :/

    و چه خوب که بهتون انرژی داده :) موفق باشین عه لات D:
  • ریحانهــ (:
  • چه قدر خوب توضیح دادین خیلی خوب بود بخصوص اینکه واقعا کنکور هست اون قسمت باید بچه های کنکوری امسال قشنگ درک کنن و اشتباه نکنن.
    به نظرم خیلی خوب میشد اگه همه پسا کنکوری ها که امسال یا سال قبل کنکور دادن بنویسن تجربه هاشون رو تا بچه های دیگه اشتباه نکنن.من ننوشتم اما اگه واقعا یه چالش این جوری راه میفتاد البته فقط تو تابستون بیشتر (اگر وقت کردن بعدا هم میتونن اما برا اینکه وقتشون رو نگیره)
    همون تابستون که دارن استراحت میکنن بیشتر بنویسن .
    پاسخ:
    خیلی ممنونم :)
    شما هم هنوز میتونید بنویسینا D: خیلی هم دیر نشده :)
    من تقریبا هر روز این پست شما رو میخونم. ( کمی اغراق. هر سه روز. شایدم هر هفته )
     مخصوصا اون قسمتش که کنکور واقعا وجود داره. 
    لازم دونستم تشکر بکنم ازتون :))) بابت نوشتن چنین چیزی که یک کنکوری پر استرس رو یکم به خودش میاره. :)
    و البته که تیکه آخرش نه ! سال چهارم اصلا خوب نبود. :/
    پاسخ:
    سلام :)
    خیلی خوشحالم که پستم کمکی کرده :)
    ولی اگر از من می‌شنوین؛ دیگه نخونیدش! به خودتون اعتماد کنید :) 
    من هم موقع کنکور به بعضی از متن‌ها اعتیاد پیدا کرده بودم؛ ولی بیشتر از چندبار خوندشون فقط وقت تلف کردنه. آدم وسوسه میشه که به بهانه‌ی خوندنشون بره سراغ موبایل / کامپیوتر و وقتی به خودش میاد می‌بینه که دو ساعت رفته :)

    + شاید چون من معلم‌های خیلی خوبی داشتم برام اینجوری بوده :)
    از همه جالب تر میدونید چیه؟
    من این متن رو برنداشتم. یعنی هر دفعه که میخونمش فکر میکنم قطعا آخرین باره و دیگه بهش نیاز پیدا نمیکنم :)) و بهتره دیگه تا کنکور اصلن به لپتاپ نزدیک هم نشم.
    دفعه ی بعد که میشه، و من شدیدا لازم میدونم بخونمش ( خصوصا بعد از آزمونی که فیزیکش رو گند زدم) میکوبم تو سرم که چجوری پیداش کنم. چرا وبلاگتونو بوکمارک نکردم پس. بعد ذهنم بدون نظرخواهی از من تو گوگل می نویسه " هغدوگرفتگانیم " و وبلاگ شما پیدا میشه :)))))))))
    من میخونمش و باز بوکمارک نمیکنم :/ چون خیلی خفنه که اینطور پیداتون کنم :))) نیست؟

    پاسخ:
    خیلی جالبه؛ من هم همین کار رو می‌کنم D: هرازگاهی پست «هغدوگرفتگانیم» رو می‌خونم برای اینکه اون خاطرات خوش برام یادآوری بشه و از اونجایی که حوصله ندارم بشینم پستم رو از توی آرشیو پیدا کنم، عنوانش رو سرچ میکنم :)) حس خاصیه که یه عبارت توی وبلاگِ آدم باشه که هیچ‌جای دیگه ای نباشه D:

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی