بایگانی ارديبهشت ۱۳۹۷ :: نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

نقطه‌ی آبی رنگ‌پریده

"دوباره به اون نقطه نگاه کنید. اون اینجاست، اون خونه‌ست، اون ماییم!"

۱۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

خبر کوتاه بود و جانکاه D:

به نقل از این پستِ وبلاگ هولدن:

 " بدین وسیله به اطلاع میرساند جناب چارلی نویسنده وبلاگ Daily Me توسط هسته مرکزی دورهمی و در انتخاباتی دمکراتیک به عنوان اولین برنده جایزه هغدو (هدیه غایبین دورهمی وبلاگی) انتخاب شده و به ایشان کتابهایی ناقابل امضا شده توسط بلاگرها و خوانندگان حاضر در دومین دورهمی وبلاگی نمایشگاه کتاب (دِدوَنَک) تعلق میگیرد! "


موقع خوندن پست اونقدر هیجان زده و خوشحال بودم که نمیدونستم باید چی کامنت بذارم. چندبار نوشتم، دوباره پاک کردم. حس کردم اون میزان خوشحالیم منتقل نمیشه تو متنم. الان هم چیزی نمیگم! همه حرفا و ابراز احساساتمو نگه میدارم برای پست آنباکسینگ (D:) هِغدو بعد از اینکه به دستم برسه :)

فقط بگم که یکی از بهترین چیزای غیرمنتظره‌ای بود که تاحالا تو زندگیم داشتم! از تک تک دوستانِ دورهمی ممنونم!


پ.ن: عنوان پست، برگرفته از یه نقل قول تو اینترنت بود. از طراحیش خوشم نمیومد، از اول خودم درستش کردم :) :

  • چارلی ‌‌‍‍‍‍‍
کاری به بقیه اعیاد ندارم، ولی با کمال اعتماد به نفس اعلام میکنم که حداقل توی جشن نیمه شعبان، قم پرچمداره! باید فقط بیاید اینجا و ببینید. واقعا هرکی هرچی در توان داشته گذاشته برای برپایی یه جشن باشکوه. پیتزا، فلافل، ساندویچ کالباس، نون پنیر، انواع بستنی، شربت و شکلات.
تو بعضی خیابونا هر ده بیست قدم یه ایستگاه پذیراییه با یه منقل بزرگ اسپند که دودش تمام خیابون رو گرفته. چراغای رنگارنگ خیابونا و کوچه پس کوچه‌ها رو تزئین کرده. تو اکثر کوچه ها مردم یه ایستگاه پذیرایی کوچیک درست کردن و از رهگذرا پذیرایی میکنن. تو کل 9 کیلومتر مسیری که یکی از بلوارا حرم رو به جمکران متصل میکنه، خیمه برپا شده و پذیرایی میشه. شبیه مسیر پیاده روی اربعین شده کاملا.
حتی اگه در داغون ترین حالت ممکنتون هم باشید محاله که این همه شور و اشتیاق و نور و رنگ رو ببینید و حالتون بهتر نشه!

+ تولدتون مبارک باشه آقا. ایشالا جشن بعدی رو پیش خودتون برگزار کنیم!
   اللهم عجل لولیک الفرج.

پ.ن: داشتم میرفتم تو یه کوچه ای دیدم دوتا پسربچه خیلی مظلوم نشستن کنار یه میز، و روی میز شمع و شکلات و کلوچه گذاشتن. و از اونجا که سر کوچه یه ایستگاه خیلی مجهز و خفن تر بود دیگه کسی به اینا توجه نمیکرد. من دلم سوخت و با اینکه جای آب خوردن هم نداشتم حتی، رفتم یه کلوچه خرمایی برداشتم و به زور خوردمش :/


عکس نوشت: امشب، کوچه منتهی به خونه مادربزرگ!
اینبار گوشی بابامو بردم که عکس درست حسابی بندازم، ولی در نهایت پوکر فیسی دیدم کلا دوربین گوشی بابام ترکیده :| عکسا رو خیلی روشن میگرفت و یه مشکلی پیدا کرده بود که من اسمشو گذاشتم فوکوس معکوس! بدین صورت که شما روی هرچی میزدین که روی اون فوکوس کنه، دوربین آزار داشت و اونو تار میکرد برعکس. و من از این مشکل ذوق مرگ شدم! چون باعث شد بتونم عکسایی رو بگیرم که تاحالا همیشه عقده‌شون رو داشتم. چون با دوربین یه گوشی سالم نمیتونید به این سادگی یه عکس تار بگیرید از یه منظره! این عکس رو ببینید D:
  • چارلی ‌‌‍‍‍‍‍

عکس نوشت: حدود یه ماه پیش بود. داشتم با روحیه خیلی نابود تست های بخش اپتیک فیزیک رو حل میکردم که یه لحظه سرمو چرخوندم و با دیدن قطره های بارون روی پنجره سریع از جام پریدم، گوشی خفن دوست جان رو از روی میزش قاپیدم، و رفتم روی شوفاژ تا از پنجره عکس بگیرم. البته به این سادگی هم نبود، دوربینش قطرات رو به عنوان یه آبجکت تشخیص نمیداد که روش فوکوس کنه با کلی مکر و حیله دوربین رو گول زدم آخر و عکسو گرفتم :|


هر ساله در دوران طلایی عید نوروز، مدرسه از ساعت 7 صبح میزبان موجوداتی فلک زده است که با چشم‌های قرمز و پف کرده ناشی از کمبود خواب و هدفون و هندزفری در گوش، خواه به اختیار و خواه به اجبار خانواده، گرد هم جمع میشوند تا بصورت گروهی و طی برنامه ای به نام «طرح مطالعاتی عید» تا ساعت 9 شب برای تورنمنت کنکور آماده شوند. اما به راستی طرح مطالعاتی عید چیست؟

طرح مطالعاتی عید جایی است که در آن با انواع و اقسام نسکافه‌ها، قهوه‌های داخلی و خارجی، نوشیدنی های انرژی زا و بطور کلی هرچیزی که بتواند خواب را کنار بزند و چشم های لامصب یک کنکوری را باز نگه دارد آشنا می‌شوید.

جایی که آبدارچی محترم مدرسه صبح‌ها برای چای، آب را (به طریقی که هنوز بر ما روشن نیست) در 200 درجه سانتیگراد به جوش می‌آورد و در لیوان پلاستیکی میریزد به طوری که هر لحظه بیم آن می‌رود که لیوان مذکور در دست دانش آموز کنکوری ذوب شود. و انگار که همین کافی نباشد، با چای و شکر چنان محلول فرا سیر شده‌ای درست می‌کند که با قرار دادن یک عدد نخ در لیوان چای، پس از دقایقی بلورهای نبات تشکیل شده به دور نخ  قابل مشاهده است. این پروسه دو هفته تمام ادامه دارد و بدین ترتیب، حتی اگر در اثر چای مافوق داغ درون لیوان پلاستیکی سرطان نگیرید، به طور حتم در اثر شیرینی بیش از حد چای مرض قند خواهید گرفت.

در طرح عید، به هر گروه هفت نفره یک کلاس اختصاص داده شده است که اگر بلد باشید کی و کجا به کلاس کدام گروه سر بزنید، قادر خواهید بود که تمام نیاز های روزمره خود را برطرف کنید. در کلاسی انواع و اقسام تجهیزات تکنولوژیک اعم از شارژر های سوزنی، عادی، پورت C (مخصوص دوستانی که گوشی های خفن دارند)، حتی شارژر گوشی های عتیقه ای مانند سونی اریکسون های مرحوم و انواع کابل های OTG، VGA وHDMI  یافت میشود. و متخصصان همواره آماده خدمت رسانی به شما هم‌مدرسه‌ای گرامی و پاسخ به سوالات و مشکلات کامپیوتری شما هستند.

در کلاسی دیگر همواره بساط رخت خواب پهن است و در صورتی که هم‌کلاسی های خودتان نمیگذارند خارج از برنامه طرح بخوابید، میتوانید به این کلاس رفته و دمی فارغ از غوغای جهان، به آغوش همیشه گشوده خواب بازگردید.

یکی از کلاس‌ها در زمینه مالتی مدیا فعالیت دارد. محفلی گرم و صمیمی برای اطلاع از آخرین بازی‌های اندروید، و فیلم‌ها و سریال‌های منتشر شده که در صورت به همراه داشتن نرم افزار محبوب Share it می‌توانید آن‌ها را از دیگر دوستان دریافت کنید؛ همچنین آرشیو کاملی از آثار خواننده های داخلی و خارجی نیز برای استفاده هرچه بیشتر شما عزیزان وجود دارد. لازم به ذکر است که در این کلاس‌ همیشه عده ای مشغول بحث و جدل هستند که مثلا آیا دانکرکِ کریستوفر نولان در حد آثار قبلیش بوده یا نه؛ و آیا - به چشم خواهری - بانو Adele  زیباتر است یا بانو Pink ؟ که البته نگارنده سوگند یاد میکند که در این بحث آخر حضور به عمل نرسانده، و نتیجه گیری نهایی را به جمع واگذار کرده است.

کلاس‌های دیگری هم هستند که در آن ها می‌توانید انواع قرص های استامینوفن، ژلوفن، رانیتیدین، آموکسی سیلین، آنتی هیستامین و شربت هایی نظیر دیفین هیدرامین کامپاند و آلومینیوم ام جی اس را تهیه کنید،  پاسخ سوالات فلسفی خود را بگیرید، بپرسید که بازی دیشب چند چند شده است و از آمار لحظه ای گل های مسی، رونالدو و محمد صلاح آگاه شوید و در آخر، اگر به تمام کلاس های بالا سر زدید، میتوانید به کلاسِ «تراز بالای هفت هزاری‌ها» مراجعه کرده و اشکالات درسی خود را برطرف کنید.

اگر هم دنبال کسی برای درد و دل و بیان مشکلات عاطفی خود هستید، همواره گروهی از مشاورین مجرب ما با پیژامه روی نیمکت نارنجی کنار سرویس بهداشتی نشسته اند و با روش «ما از تو بدبخت تریم» شما را تسکین خواهند داد و برای زنگ بعدی مطالعه آماده خواهند کرد.

گذشته از تمام این‌ها اما، طرح مطالعاتی عید جایی پر از امید‌ها و آرزو‌هاست. هم کسانی که خسته از تست‌های دیفرانسیل یا زیست گیاهی در یک بعد از ظهر ابری روی نیمکت‌های نارنجی حیاط نشسته اند، و هم کسانی که همچنان با شور و اشتیاقِ ساعات اولیه صبحگاهی مشغول درس خواندن هستند، در چشم‌های هردو گروه امید به آینده موج میزند. پای حرف هایشان که بنشینی یکی میخواهد برق شریف خوانده، و از آنجا اَپلای کرده و در یِنگه دنیا هَپیلی اِوِر اَفتِر زندگی کند. دیگری میخواهد مدرک داروسازی خود را بگیرد، و با معشوق تلگرامی خود ازدواج نموده (زهی خیال باطل!) و در شمال کشور سکونت بگزیند. صرف نظر از میزان امکان وقوع این آمال و آرزو‌ها، این امید به آینده روشن تنها انگیزه ایست که باعث میشود یک نفر با پایان وقت استراحت، نفسی عمیق بکشد، از روی نیمکت بلند شود و با خستگی و گام‌های آهسته دوباره به سمت کلاسش برود و خود را در دریای نامتناهی تست های تالیفی و کنکوری غوطه ور کند.


پ.ن: مناسبت پست این بود که امروز هم هوا ابری بود و یه دفعه یاد حال و هوای طرح افتادم :)

  • چارلی ‌‌‍‍‍‍‍

من به معجزه اعتقادی ندارم. به طور کلی به ماوراءالطبیعه باور ندارم. بجز اونایی که بخاطر دینم قبولشون کردم. اما گاهی که به خودم دقت میکنم می‌بینم که حتی به اونا هم عمیقا و از ته دل باور ندارم. بعضی وقتا که میبینم چقدر تفکراتم متریالیستی شده وحشت میکنم! هیچوقت نمیخواستم اینطوری بشم!

همیشه هم اینطوری نیستم. درواقع من بین دوتا چارلی دائما درحال نوسانم. یه چارلی که واقعا به اثربخشی دعا، انرژی مثبت، امیدواری و... باور داره، و میدونه چیزایی هست که نمیتونه ببینه ولی واقعا وجود دارن. و یه چارلی که فقط به چیزایی باور داره که علم بتونه اثباتش کنه و بقیه رو خرافات و شبه علم میدونه. و مشکل اینجاست که من هردوتا چارلی رو دوست دارم! اولی رو بخاطر شادابی و نشاط و مهربونیش، و دومی رو بخاطر دیرباوری و تفکر منطقی و بدون تعصبش روی موضوعات.

اما فعلا حداقل برای یه مدت کوتاه هم که شده، میخوام به معجزه باور داشته باشم. چون واقعا به یه معجزه نیاز دارم الان!

بنابراین تا هنوز چارلی اولی هستم، ازتون میخوام که برام دعا کنید اون معجزه رو پیدا کنم :)


عکس نوشت: جمکران امروز! با دوربین یه گوشی درست حسابی :))

+ یه آقایی که ایرانی نبود گویا، اومد از بابام پرسید ضریح کجاست :| 

  • چارلی ‌‌‍‍‍‍‍




داشتم تو فولدرای آهنگام میگشتم اینو یافتم! اصلا کل موسیقی متن سریال یه طرف، این قطعه یه طرف :)

 

 
پ.ن: بیان فشرده میکنه فایلای صوتیو، کیفیتش نابود میشه :| اونی که من آپلود کردم 192 kbps بود، اینی که پلیر پخش میکنه 56 kbps هست :/
  • چارلی ‌‌‍‍‍‍‍